آشنایی با سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی
آشنایی با سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی
*آشنایی با سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی*

یکی از اهداف اساسی سازمان ها به منظور تحقق یافتن راهبردها و استراتژی هایشان، افزایش سطح عملکرد کارمندان سازمان می باشد. عوامل مختلفی در افزایش این سطح عملکرد تاثیرگذار میباشد. یکی از این عوامل مهم، پاداش و انگیزش منابع انسانی میباشد. عوامل دیگری که در افزایش سطح عملکرد کارمندان دخیل هستند، محیط و توانایی آنها می باشد. اما تمرکز ما در این مطلب بر روی انگیزش منابع انسانی است، که به عنوان پایه های اصلی رفتار شناخته می شود.

در سازمان های امروزی نیروی انسانی یکی از منابع اصلی ایجاد ارزش در سازمان به حساب می آید. در واقع نیروی انسانی یک مزیت رقابتی به شما می رود. در چنین وضعیتی سازمان ها برای حفظ نیروی انسانی و افزایش انگیزه در آنها از روش های مختلفی استفاده می کنند که یکی از این روش ها پاداش دهی در سازمان می باشد.

برای آشنا شدن با این مفهوم، ابتدا بهتر است به طور جداگانه با تعریف پاداش و انگیزش آشنا شویم.

پاداش و انگیزش منابع انسانی سبب بهبود عملکرد اعضای سازمان می گردد.
*پاداش و انگیزش منابع انسانی سبب بهبود عملکرد اعضای سازمان می گردد*

تعریف پاداش و نقش آن در سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی

در مباحث مدیریتی، پاداش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که پاداش به عنوان یکی از منابع قدرت مدیران سازمان تلقی می گردد. به طوری که از آن تحت عنوان قدرت پاداش یاد می کنند. این قدرت به معنای به کار بردن پاداش های مختلف بیرونی و درونی هستند، تا به این صورت عملکرد افراد را تحت کنترل در آورند. مدیران باید بتوانند این امر را مدیریت کنند و به صورت اثربخش در آورند.

در واقع پاداش، پیامد ارزشمند و مثبت عملکرد افراد میباشد. یعنی هنگامی که یکی از کارمندان رفتاری مطلوب، خلاقیتی کاربردی و عملکردی درست از خود بروز می دهد، پیامد خوشایندی دریافت میکند که باعث می شود احتمال تکرار این عملکرد درست بالا برود. پاداش ها باید مطابق با ارزش هایی که افراد در سازمان ایجاد می نمایند، سنجیده و اعطا شود.

امروزه خیلی از سازمان ها برای تشویق و انگیزه دادن به کارمندان خود از سیستم های پاداش دهی استفاده می نمایند. آنها معتقد هستند که این سیستم نیروی انسانی را تشویق می کند تا عملکرد بهتری داشته باشند. اما با این وجود، درباره اثرات واقعی ای که پاداش بر روی انگیزش دارد، توافق نظری وجود ندارد. چرا که برخی معتقدند که دادن پاداش اثر منفی بر روی انگیزش اعضای سازمان دارد.

در سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی، سطح رضایت کارمندان بالاتر می رود.
*در سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی، سطح رضایت کارمندان بالاتر می رود*

تعریف انگیزش و نقش آن در سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی

ایجاد رغبت در آماده سازی نیروی درونی و بالقوه افراد و جامعه برای دستیابی به اهداف یک سازمان را انگیزش می گویند. عده ای از صاحب نظران علم مدیریت، در تعریف انگیزش می گویند که انگیزه همان تمایل، خواسته و نیروی درونی ای است که افراد را به انجام دادن یک کار راغب می نماید. در واقع انگیزش علت اصلی رفتار و عملکرد انسان ها می باشد و تمامی اعمالی که افراد انجام می دهند بر اثر انگیزه ای است که به عنوان محرک عمل کرده است.

انگیزش به دو نوع تقسیم شده است. انگیزش درونی و انگیزش بیرونی. همانطور که از نام آنها پیدا است، منشا انگیزش درونی، درون افراد می باشد و ریشه در احساسات درونی آنها دارد. اما انگیزش خارجی ریشه در عوامل خارجی و محیطی دارد که افراد در آن مشغول به کار هستند.

در مورد پاداش و انگیزش منابع انسانی، تئوری های مختلفی ارائه کرده اند. بر اساس برخی از این تئوری ها دادن پاداش تاثیر مستقیمی بر روی انگیزش افراد دارد. اما در واقع پاداش دهی باید بر اساس شاخص های استاندارد انجام شود.

سه عامل اصلی در ایجاد انگیزش اعضای سازمان نقش دارد.

اولین عامل نیازها هستند. نیازها، در درون افراد شکل می گیرند و آنها را به انجام فعالیت وادار می کنند. نوع نیاز کارمندان سازمان وابسته به ماهیت کار و وظیفه شان متغیر می باشد. در واقع نیاز آنها بر اساس ماهیت کاری شان تعریف می گردد. این نیازها، شامل نیازهای اخلاقی، نیازهای دانشی، نیازهای روحی و روانی و نیازهای وظیفه ای می شوند.

دومین عامل موثر در ایجاد انگیزش، برانگیزاننده ها هستند. هنگامی که یک نیاز از نیازهای افراد بر آورده نشود، سبب به وجود آمدن تنش می گردد. این تنش باعث می شود تا در درون فرد انگیزه های ناگهانی به وجود آید. به همین دلیل فرد از خود رفتاری جستجوگرانه نشان می دهد.

عامل بعدی مشوق ها هستند. مشوق ها نیرویی خارجی هستند و حکم یک محرک را دارند. پاداش ها در زمره همین مشوق ها قرار می گیرند. گاهی اوقات افراد به این پاداش ها امید دارند و همین برای آنها سبب به وجود آمدن انگیزه می شود و کارمندان را به سمت عملکرد اثربخش سوق می دهد.

پاداش و انگیزش منابع انسانی با هم ارتباطی مستقیم دارند.
*پاداش و انگیزش منابع انسانی با هم ارتباطی مستقیم دارند*

تاثیر سیستم پاداش و انگیزش منابع انسانی بر عملکرد آنها

عملکرد به معنی سنجش و ارزیابی نتیجه انجام وظایف کارمندان و محاسبه آنها می باشد. در واقع عملکرد کارمندان سازمان می تواند مبنایی برای اعطای پاداش به آنها گردد. چنانچه میان عملکرد افراد و پاداش رابطه دقیق برقرار گردد، انگیزه کارمندان سازمان افزایش پیدا می کند.

به طور کلی پاداش سازمانی تاثیر مستقیمی بر روی افزایش انگیزش کارمندان و در نتیجه عملکرد آنها دارد. مدیران با مدیریت صحیح سیستم پاداش دهی می توانند آثار مثبتی بر روی نحوه عملکرد کارمندان خود داشته باشند. اعطا نمودن پاداش های درونی همچون فراهم کردن زمینه پیشرفت و ارتقای کاری برای کارمندان و همچنین پاداش های بیرونی مثل افزایش حقوق و دستمزد، انگیزه اعضای سازمان را بالا می برد. علاوه بر این میزان نارضایتی در سازمان به حداقل ممکن می  رسد و در نتیجه تعهد کارمندان متخصص و حرفه ای نسبت به سازمان افزایش پیدا می کند. افزایش انگیزش نیروی انسانی، به سازمان کمک می کند تا نیروهای کارآمد خود را درون سازمان حفظ نمایند.

البته باید توجه داشت که تنها پاداش دادن به افراد باعث افزایش عملکرد کارمندان نمی گردد. بلکه مهارت، توانایی، دانش و تجربه کارمندان در این موضوع نیز دخیل می باشد. در واقع سیستم پاداش دهی بر روی افرادی مثمر ثمر واقع می شود که شاخصه های مختلف انجام وظایف را به صورت مطلوب و بهینه داشته باشند. چرا که اگر افراد تجربه و تخصص کافی در زمینه شغلی خود نداشته باشند، عملا پاداش دادن، بی فایده خواهد بود.

پاداش و انگیزش منابع انسانی سبب حفظ نیروی انسانی کارآمد در سازمان می گردد.
*پاداش و انگیزش منابع انسانی سبب حفظ نیروی انسانی کارآمد در سازمان می گردد*

منابع:

https://www.journals.elsevier.com/journal-of-socio-economics

https://catalogue.nla.gov.au/Record/167164


بررسی مفاهیم بنیادین متعالی در مدیریت عملکرد
بررسی مفاهیم بنیادین متعالی در مدیریت عملکرد
*بررسی مفاهیم بنیادین متعالی در مدیریت عملکرد*

صاحبنظران علم مدیریت مدل های مختلفی را به منظور ارزیابی و مدیریت عملکرد مطرح نموده اند. این مدل ها علاوه بر اینکه باعث دستیابی به دستاوردهای مفید می شوند، پاسخگوی شرایط فعلی و تا حدی نیز پاسخگوی شرایط آینده سازمان ها هستند. به همین خاطر مدل هایی موفق تر هستند که قادر باشند عمده خواسته ها و نیازهای افرادی را که بقای سازمان برایشان مهم است را تامین نماید. یکی از نیازهای اساسی سازمان دستیابی به تعالی است.

این مدل که به مدل تعالی معروف می باشد، بر اساس ۸ مفهوم بنیادین تشکیل شده است. این مفاهیم کمک می کنند تا مدیران درک درستی از چارچوب این مدل و چگونگی ارتباط این مدل با عملکرد بخش های مختلف سازمان به دست آورند.

دستیابی به نتایج متوازن در مدیریت عملکرد

نخستین مفهومی که در این مدل مطرح می شود، دستیابی به نتایج متوازن است. سازمان های متعالی به وسیله برنامه ریزی های درست سعی می کنند تا مجموعه متوازنی از نتایج مورد نظر خود را به دست آورند. این نتایج به دست آمده کمک می کنند تا نیازهای کوتاه مدت و بلند مدت ذی نفعان سازمانی بر آورده گردد. همچنین به تامین اهداف خود سازمان نیز کمک می نماید و آن را به سمت چشم انداز تعیین شده سوق می دهد.

اولین مفهوم مدل تعالی در مدیریت عملکرد، دستیابی به نتایج متوازن می باشد.
*اولین مفهوم مدل تعالی در مدیریت عملکرد، دستیابی به نتایج متوازن می باشد*

ارزش افزایی برای مشتریان در مدیریت عملکرد

مفهوم بعدی که در این مدل مورد بررسی قرار می گیرد، ارزش افزایی برای مشتریان می باشد. در واقع سازمان هایی که مدل تعالی را الگوی خود قرار داده اند، علت اصلی وجودی خود را، مشتریان خود می دانند. به همین خاطر سعی دارند تا نیازها و انتظارات مشتریان را پیش بینی و درک نمایند و بر اساس آن در محصولات و خدمات خود نوآوری ایجاد کنند.

به همین منظور سازمان ها سعی در شناخت بیشتر مشتریان خود دارند تا بتوانند آنها را حفظ کنند.

رهبری دوراندیش و الهام بخش در مدیریت عملکرد

این موضوع سومین مفهومی است که در این مدل مطرح می شود. به این معنی که سازمان های متعالی دارای رهبرانی هستند که از آینده یک تصویر مناسب ارائه می دهند و سپس آن تصویر را محقق می نمایند. این گونه رهبران به مثابه یک الگو در سازمان عمل می کنند و در ایجاد ارزش ها و اخلاق های سازمانی نقش مهمی را ایفا می کنند.

رهبران این مدل از سازمان برای دستیابی به این تصویر روش های خاصی را مشخص می کنند و در مورد آنها با دیگر اعضای سازمان مشورت می کنند. به این صورت کارمندان سازمان احساس مشارکت و سهیم بودن در سازمان را پیدا می کنند و تمام تلاش خود را برای دستیابی به این تصاویر به کار می بندند.

چنین رهبرانی سبب ترویج فرهنگی می شوند که حامی خلق و گسترش ایده های نوآورانه و خلاق برای توسعه سازمانی است. همین موضوع، سبب شهرت پیدا کردن سازمان و تقویت آن می گردد.

در مدل تعالی مدیریت عملکرد رهبران دوراندیش، تصویر مناسبی از آینده ارائه می دهند.
*در مدل تعالی مدیریت عملکرد رهبران دوراندیش، تصویر مناسبی از آینده ارائه می دهند*

مدیریت عملکرد توسط فرآیندها

این مفهوم به عنوان مفهوم چهارم مدل تعالی به وسیله فرایندهایی دارای ساختار و همسو با استراتژی های سازمانی سبب می شود تا مدیریت سازمان به نتایجی پایدار و متوازن دست پیدا کند. در واقع برای اینکه بتوان این مفهوم را تحقق بخشید باید یک چارچوب مناسب از فرآیندهای کلیدی منسجم، ساختار یافته و همسو به وجود آورد. مدیران نیز باید این چارچوب را به گونه ای مدیریت کنند که سبب ایجاد ارزش واقعی برای ذینفعان گردد. به این ترتیب یک توازن مناسب میان کارایی و اثربخشی برقرار می گردد.

موفقیت به وسیله کارمندان سازمان در مدیریت عملکرد

یکی از مفاهیم مهم مدل تعالی، این مفهوم می باشد. سازمان های متعالی کارمندان خود را ارزشمند می دانند و آنها را ارج می نهند. فرهنگ این سازمان ها در صدد ترویج توانمندسازی اعضای سازمان می باشد تا به این صورت بتواند یک سیستم متوازن برای دستیابی به اهداف سازمان به وجود آورد.

سازمان های متعالی به منظور دستیابی به این مفهوم شایستگی های و مهارت های افراد را که متناسب با هر یک از اهداف سازمانی است را درک می نمایند. به همین خاطر تلاش می کنند تا در سازمان فرهنگی را ترویج دهند که در آن استعدادها و مهارت های افراد مورد توجه قرار گیرد و خلاقیت ها اجازه بروز پیدا کنند.

در مدل تعالی مدیریت عملکرد، موفقیت سازمانی از طریق کارمندان ممکن می شود.
*در مدل تعالی مدیریت عملکرد، موفقیت سازمانی از طریق کارمندان ممکن می شود*

پرورش خلاقیت و نوآوری در مدیریت عملکرد

مفهوم ششم مدل تعالی مدیریت عملکرد، پرورش خلاقیت و نوآوری می باشد. به این صورت که سازمان هایی که این مدل را الگوی خود قرار داده اند، به وسیله خلاقیت و نوآوری نظام مند و مستمر، باعث ایجاد سطوح عملکرد فزاینده در سازمان گردند. به همین منظور این سازمان های شبکه هایی را ایجاد می کنند تا فرصت های بروز خلاقیت را طبق علائمی که از محیط درونی و بیرونی دریافت می کنند، فراهم نمایند. به همین منظور این شبکه ها اهداف خرد و کلان کاملا واضحی را برای خلاقیت و نوآوری مشخص می نمایند.

سازمان های متعالی از این خلاقیت ها و نوآوری برای تقویت کردن تصویر سازمان، شهرت آن و جذب بیشتر شرکا، استعدادهای جدید و مشتریان استفاده می نمایند.

ایجاد شراکت در مدیریت عملکرد

سازمان های متعالی برای اینکه مطمئن شوند که با انواع شرکای خود موفقیتی دو جانبه کسب می کنند، در صدد ایجاد و حفظ روابطی هستند که بر پایه اعتماد میان طرفین شکل می گیرد. شرکای این سازمان های می توانند جامعه، مشتریان، نهادهای آموزشی، تامین کنندگان و یا سازمان های غیر دولتی باشند.

برای اینکه سازمان های متعالی به این مفهوم دست پیدا کنند، باید بدانند و به این باور برسند که در دنیای امروزی که مطالبات فزاینده بر همه جامعه حاکم است، موفقیت حاصل نمی شود، مگر به وسیله شراکت های اثربخش.

چنین سازمان هایی به خوبی اهداف خود را می شناسند و می دانند که برای دستیابی به آنها باید به دنبال چه نوع شرکایی باشند. در واقع شرکایی برای این سازمان ها مناسب هستند که بتوانند برای ذینفعان خلق ارزش نمایند.

مسئولیت پذیری برای آینده در مدیریت عملکرد

آخرین مفهوم مطرح در مدل تعالی، مسئولیت پذیری برای آینده می باشد. به این معنی که سازمان های متعالی یک الگوی ذهنی خلق کرده اند، که این الگو بر پایه ارزش های مشخص، اخلاق و بالاترین استانداردها برای سازمان بنیان گذاشته شده است. این الگوها به سازمان کمک می کنند تا در جهت پایداری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی تلاش نمایند.

برای تحقق این مفهوم یک هدف بنیادین تعریف می گردد. این هدف بر مبنای اخلاقیات، ارزش ها و چشم انداز سازمان تعیین می شود و به این صورت آینده سازمان را تضمین می نماید.

مسئولیت پذیری در آینده، آخرین مفهوم مدل تعالی مدیریت عملکرد می باشد.
*مسئولیت پذیری در آینده، آخرین مفهوم مدل تعالی مدیریت عملکرد می باشد*

منابع:

تئوری های سازمان، نوشته رابینز، استیفن پی

https://www.researchgate.net/publication/51954621_Three-level_quality_assessment_of_a_dental_hospital_using_EFQM#pf7


روش ساخت سیستم مدیریت عملکرد
روش ساخت سیستم مدیریت عملکرد
*روش ساخت سیستم مدیریت عملکرد*

برای اینکه ارزیابی عملکرد در سازمان مفید فایده واقع گردد، باید سیستم مدیریت عملکردی دقیق ایجاد شود، تا به صورت چرخه ای به بررسی عملکرد اعضای سازمان بپردازد. مدیران سازمان ها به منظور ایجاد چنین چرخه ای باید برنامه ریزی مناسبی انجام دهند. تنظیم چنین برنامه ای نیازمند طی کردن یک سری مراحل می باشد.

اولین مرحله برای ساخت سیستم مدیریت عملکرد این است که، مدیران انتظارات خودشان از هر کدام از اعضای سازمان را به صورت دقیق بیان کنند. به این صورت هر کدام از جایگاه های شغلی در سازمان شرح وظایف خاص مربوط به خود را دارند. در این شرح وظایف سلسله مراتب سازمانی و مسئولیت های مورد انتظار هر وظیفه مشخص می گردد. علاوه بر این، در این مرحله مسئولیت ها و نقش های بالاتر نیز مطرح می گردد تا کارمندان بدانند که برای گرفتن ترفیع باید چه اقداماتی انجام دهند.

اولین مرحله مدیریت عملکرد، شرح وظایف می باشد.
*اولین مرحله مدیریت عملکرد، شرح وظایف می باشد*

در مرحله بعدی، مدیران بخش های مختلف باید برای اجرای مدیریت عملکرد آموزش داده شوند تا قادر باشند که این سیستم را به صورت جداگانه در تیم ها و گروه های مربوط به خود پیاده سازی نمایند. در واقع مدیران، مسئول ارائه بازخوردهای مثبت و منفی به تیم خود هستند. تا به این صورت تیم ها متوجه شوند که به چه صورت در نقش خود رشد و پیشرفت نمایند.

مدیران سازمان باید منابع لازم و مورد نیاز را برای رشد و پیشرفت سازمان فراهم کنند. یکی از مسائل مهم در مدیریت عملکرد این است که استخدامی های جدید سازمان باید برای موفقیت آموزش داده شوند. همچنین محیط سازمان باید به گونه ای باشد که مسیر دسترسی به نتایج را برای آنها آسان نماید. مثلا اگر بازخورد منفی و انتقادی نسبت به آنها اعمال شد، باید منابع مورد نیاز برای بهبود آن نیز در اختیار آنها قرار گیرد تا بتوانند پیشرفت نمایند.

سیستم مدیریت عملکرد موثر، چه نوع سیستمی است؟

چنین سیستمی انتظارات و وظایف شغلی را به صورت کاملا دقیق، روشن می نماید.

سیستم مدیریت عملکردی موثر و مفید است که، بتواند سطح بهره وری فردی و گروهی را در سازمان بالا ببرد و افزایش دهد.

این سیستم توانایی های بالقوه اعضای سازمان را با منتورینگ خوب و بازخورد مناسب تقویت می نماید.

همچنین برای تصمیم گیری در مورد سرمایه های انسانی و عملیاتی سازمان مبنای محکم و درستی به حساب می آید.

در سیستم موثر مدیریت عملکرد، ارتباطات در تمامی سطوح بهبود پیدا می کند و رفتارهای اعضای سازمان با ماموریت ها و ارزش های سازمانی مطابقت دارد.

سیستم مدیریت عملکرد موثر، سیستمی است که ارتباطات در آن بهبود پیدا کند.
*سیستم مدیریت عملکرد موثر، سیستمی است که ارتباطات در آن بهبود پیدا کند*

چگونه سیستم مدیریت عملکرد مناسب را در سازمان حفظ کنیم؟

درست است که اولین گام برای به وجود آوردن یک سیستم مدیریت عملکرد موثر تنظیم چرخه مناسب برای آن می باشد. اما این سیستم نیز احتیاج به حفاظت و نگهداری دارد.

مدیران برای اینکه بتوانند یک سیستم مدیریت عملکرد قوی را در سازمان حفظ نمایند، باید برنامه ریزی کنند. به این منظور مدیران باید انتظارات خود را برای تمامی اعضای سازمان توضیح دهند. حتی برای اعضای تازه وارد نیز باید شرح وظایف به صورت دقیق انجام شود تا چرخه درست این سیستم به صورت ناقص و معیوب عمل نکند.  هنگامی که انتظارات سازمان از وظایف افراد مشخص باشد، موفق شدن در انجام امور سازمانی برای آنها راحت تر می گردد.

برنامه ریزی باید به صورت منظم و در مورد تمامی اعضای سازمان اعمال گردد. مدیران در این مرحله می توانند در مورد نقاط قوت و ضعف اعضای سازمان صحبت کنند و مسئولیت های آنان را طبق نقاط قوتی که دارند، افزایش دهند. این مرحله موقعیت خوبی برای قدردانی محسوب می شود. چرا که مدیران در این مرحله می توانند پیشرفت های هر یک از اعضای سازمان را مشاهده کنند و از آنها قدردانی کنند و برای آنها روشن کنند که پیشرفتشان چه منافعی برای سازمان در پی داشته است.

مدیریت عملکرد به مدیران سازمان کمک می کند تا با برنامه ریزی درست نقاط قوت کارمندان خود را شناسایی کنند.
*مدیریت عملکرد به مدیران سازمان کمک می کند تا با برنامه ریزی درست نقاط قوت کارمندان خود را شناسایی کنند*

مرحله بعدی مشارکت و عمل کردن به برنامه ریزی ها می باشد. در واقع تنها ارزیابی عملکرد افراد سازمان برای موفقیت و دسترسی به اهداف سازمانی کافی نیست. برای اینکه مدیریت عملکرد در سازمان موثر واقع شود، مدیران سازمان باید در پروژه ها و کارهای روزمره مشارکتی فعالانه داشته باشند. میزان مشارکت رهبران کاملا وابسته به سبک مدیریتی آنها می باشد. به طور کلی مشارکت در امور و کارهای روزمره سازمان باعث می شود تا مدیران بتوانند بازخورد مناسبی نسبت به فعالیت های تیم خود داشته باشند و بتوانند زمان مناسب برای قدردانی و تشویق از آنها را تشخیص دهند. تشویق کارمندان سازمان مزایای زیادی به همراه دارد. این کار باعث می شود تا اعتماد به نفس کارمندان افزایش پیدا کند. این موضوع سبب اعتماد سازی برای کارکنان سازمان می گردد.

نظارت کردن بر عملکرد کارمندان نیز یکی دیگر از مراحل تثبیت و حفظ مدیریت عملکرد در سازمان می باشد. نظارت دقیق بر عملکرد کارکنان اهمیت خاصی دارد و ممکن است با چالش همراه باشد. چرا که تمامی اعضای سازمان دارای وظایف شغلی یکسانی نیستند. به همین خاطر مدیران نمی توانند آنها را با هم مقایسه نمایند. ضمن اینکه امکان دارد که دسترسی به منابع یکسان برای تمامی اعضای سازمان امکان پذیر نباشد. بهترین نوع ارزیابی در اینگونه سازمان ها این است که کارمندان سازمان را بر اساس شاخص ترین دستاورد خودشان ارزیابی کنند.

مدیران سازمان باید به طور مداوم و هر چند وقت یک بار از عملکرد اعضای سازمان یک خلاصه تهیه نمایند. این موضوع سبب می گردد تا مدیران بتوانند کارمندان را بر اساس عملکرد مناسبتری که دارند، رتبه بندی کنند.

مدیران می توانند پس از ارزیابی دستاوردهای هر کدام از اعضای سازمان به آنها پاداش دهند. به وجود آوردن یک سیستم پاداش مناسب در سازمان باعث ترویج عدالت در آن سازمان می گردد. اینکه این سیستم بر چه اساسی شکل بگیرد وابسته به سبک مدیریتی سازمان می باشد. برخی از مدیران طبق شاخص های عینی، کارکنان خود را رتبه بندی می کنند و عده ای دیگر بر اساس دستاوردهای شایسته کارمندان به آنها پاداش می دهند.

آخرین مرحله، مرحله بازبینی است. در این مرحله مدیران با اعضای سازمان جلسه ای می گذارند و در آن جلسه آخرین ارزیابی انجام شده را با کارمند مورد نظر بازبینی می کنند. به این صورت مدیران مطمئن می شوند که باید چه بازخوردی به آن کارمند ارائه دهند. درگیر کردن مدیران در تمامی مراحل عملیاتی سازمان باعث می شود تا میزان اشتباهات سازمان به حداقل برسد و در عوض کارایی عملیاتی در آن سازمان بهبود پیدا کند.

آخرین مرحله حفظ سیستم مدیریت عملکرد موثر در سازمان بازبینی عملکرد افراد با همراهی خودشان می باشد.
*آخرین مرحله حفظ سیستم مدیریت عملکرد موثر در سازمان بازبینی عملکرد افراد با همراهی خودشان می باشد*

منابع:

https://www.indeed.com/career-advice/career-development/performance-management-system

https://www.opm.gov/policy-data-oversight/performance-management/overview-history


مدل مدیریت عملکرد
مدل مدیریت عملکرد
*مدل مدیریت عملکرد*

اکثر مدل های مربوط به مدیریت عملکرد از مدل چهار مرحله ای دمینگ تبعیت می نماید. این مدل از مراحلی گام به گام تشکیل می شود که به هم پیوسته هستند. این مراحل عبارتند از:

مرحله اول مدیریت عملکرد: برنامه و هدف گذاری به منظور تعیین استانداردهای عملکرد

در این مرحله پیش از اینکه برنامه ریزی انجام شود باید اهداف سازمان به صورت واضح و روشن برای کارمندان تعیین گردد و این اهداف با صراحت برای آنها شرح داده شود. عموما این توضیحات پیش از استخدام نیروی انسانی و برای جذب آنان تعیین می گردند. ولی وقتی که کارمندان جدید به استخدام یک سازمان در آمدند نیز باید این اهداف بار دیگر به آنها ابلاغ گردد.

مرحله برنامه ریزی جزو مهمترین مراحل اعمال مدیریت عملکرد می باشد که به صورت مستقیم در دستیابی به اهداف سازمان نقش دارد.

مدیریت عملکرد دارای مراحل به هم پیوسته ای می باشد
*مدیریت عملکرد دارای مراحل به هم پیوسته ای می باشد*

به منظور تنظیم یک برنامه ریزی اصولی باید ابتدا به تجزیه و تحلیل شغلی پرداخت. در این فرایند اطلاعات در مورد مشاغل جمع آوری و جمع بندی می شوند. سپس برای هر کدام از این مشاغل اولویت بندی و استخراج معیارهای عملکردی اجرا می شود. این معیارها متشکل از مجموعه ای از معیارهای عمومی و بعضی از معیارهای خاص هستند که با در نظر گرفتن ماهیت مشاغل، رده های شغلی و غیره در نظر گرفته می شوند.

مرحله دوم مدیریت عملکرد: اجرا و نظارت مستمر، پیگیری و مربیگری و در نهایت اندازه گیری عملکرد

بعد از اینکه اهداف و برنامه های سازمان به طور کامل مشخص گشت و تمای اعضای سازمان در مورد آن اتفاق نظر داشتند، مدیران سازمان به عنوان یک مربی به نظارت عملکرد کارکنان می پردازند. در موارد لازم به آنها آموزش می دهند، آنها را حمایت و هدایت می کنند. یکی از مهمترین وظایف مدیران در طول این دوره ارزیابی و نظارت است که با در نظر گرفتن مسئولیت ها و مقتضیات کار، عملکرد کارمندان را ارزیابی کنند و به آنها بازخورد دهند. به این صورت کارمندان را به سمت بهبود عملکرد و تغییر سوق می دهند.

در این مرحله مدیر به کارمندان کمک می کند تا بعد از هر اقدامی، عملکرد خود را بازبینی کنند و در مورد آن از خود عکس العمل نشان دهند و از رفتارهایشان یاد بگیرند.

مرحله سوم مدیریت عملکرد: کنترل نقاط قوت و ضعف و ارائه بازخورد

مرحله بعدی از مراحل به هم پیوسته مدیریت عملکرد، ارزیابی رفتار و عملکرد کارکنان می باشد. در واقع این مرحله جزو پیچیده ترین و دشوارترین مراحل می باشد.  مبنای این ارزیابی نیز مقایسه آنها با اهداف و انتظاراتی می باشد که از پیش تعیین شده و بر سر آنها توافق کرده اند. این ارزیابی باعث می شود تا نقاط قوت و ضعف اعضای سازمان مشخص گردد.

در این مرحله لازم است تا کارمندان سازمان به مدیران خود اعتماد کنند و نتایج ارزیابی را بپذیرند تا به این صورت این مرحله موفقیت آمیز باشد. البته در این فرایند نیز مانند هر فعالیت انسانی دیگر، امکان بروز خطا وجود دارد.

ارائه بازخورد یکی از مراحل ضروری مدیریت عملکرد می باشد.
*ارائه بازخورد یکی از مراحل ضروری مدیریت عملکرد می باشد*

مرحله چهارم مدیریت عملکرد: مرور و تحلیل عملکرد و اجرای برنامه های توسعه و بهبود فردی و گروهی و اقدامات اصلاحی

در مدل دمینگ این مرحله به عنوان آخرین مرحله مدیریت عملکرد به حساب می آید. این مرحله پایانی، تمامی مراحل قبل و فرایند مدیریت عملکرد را تکمیل می نماید و ماهیتی مدیریتی به آن می بخشد. به صورتی که مدیران با مرور عملکرد کارمندان و با هدف بهبود عملکرد آنها در دوره های بعدی تصمیمات و اقدامات اصلاحی اتخاذ می نمایند.

در این مرحله مدیران بعد از اینکه ارزیابی های لازم را انجام دادند و فرم های مربوط به ارزیابی عملکرد را پر نموده اند و نقاط قوت و ضعف اعضای سازمان را مشخص کردند، جلسه ای رو در رو با کارمندان برگزار می کنند تا در آن به تحلیل و بازنگری عملکرد و رفتار آنها بپردازند. در این جلسه تصمیمات مهم و مشترکی گرفته می شود که سبب می شود تا عملکرد اعضای سازمان بهبود پیدا کند و سبب موفقیت سازمان گردد.

این مراحل مانند یک چرخه عمل می کنند و باید به صورت مداوم در جریان باشند. به این صورت چرخه کسب و کار به راحتی به حرکت و گردش در آمده است و سازمان در مسیر توسعه و بهبود قرار می گیرد.

مرحله پنجم مدیریت عملکرد: رتبه بندی

در بعضی از مدل ها علاوه بر مراحل بیان شده، مراحل دیگری هم مطرح می شوند. یکی از این مراحل رتبه بندی می باشد. این مرحله به این صورت انجام می شود که در زمان ارزیابی عملکرد، عملکرد هر کدام از کارمندان رتبه بندی می گردد. این موضوع برای شناسایی وضعیت هر کدام از اعضای سازمان و اعمال تغییرات در عملکرد آنان بسیار لازم و ضروری می باشد.

مرحله ششم مدیریت عملکرد: پاداش دهی

مرحله بعدی دادن پاداش به افرادی است که در سازمان عملکرد خوب و موثری داشته اند. این مرحله نیز یکی دیگر از مراحل ضروری مدیریت عملکرد می باشد. در این مرحله مدیران سازمان می توانند با اعطای وام، ترفیع رتبه و پاداش هایی از این قبیل انگیزه بیشتری به کارمندان خود دهد. پاداش دهی سبب می شود تا روحیه کارمندان افزایش پیدا کند و در نتیجه تعهد کاری آنها نیز بیشتر شود.

ارائه بازخورد یکی از مراحل ضروری مدیریت عملکرد می باشد.
*ارائه بازخورد یکی از مراحل ضروری مدیریت عملکرد می باشد*

مدیریت عملکرد موثر

فرایند مدیریت عملکرد به راحتی می تواند سبب پیشرفت اعضای سازمان شود و یا اینکه مانع از آن گردد.

فرایند مدیریت عملکرد به صورت کاملا طبیعی در سازمان های کارآمد توسط مدیران و کارمندان اجرا می گردد. در چنین سازمان هایی مراحل فوق به صورت پیوسته و دوره ای انجام می شوند. استانداردهای تعیین شده در این سازمان بالا است. اما در عین حال اعضای این سازمان را برای همان استانداردهای بالا، پرورش می دهند. کارمندان این سازمان ها مهارت های لازم را برای استانداردهای سازمان کسب می کنند.

در چنین سازمان هایی کارمندان به صورت عینی پیامدهای عملکرد و رفتارهای خود را می بینند. پاداش های رسمی و غیر رسمی آنان را تشویق می کند و به آنها انگیزه می دهد.

مدیران سازمان ها برای اینکه بتوانند این فرایند را به خوبی مدیریت کنند، باید ابتدا متوجه شوند که مشکل اصلی سازمان آنها از کدام بخش نشات گرفته است. در این فرایند تعامل با کارمندان و صحبت کردن با آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. این موضوع سبب می شود تا مدیران پیشنهادات و نظرات سازنده ای از طرف کارمندان دریافت کنند و سبب بهبود و بهره وری سازمان گردند.

سیستم پاداش دهی در مدیریت عملکرد سبب افزایش انگیزه و رضایت کارمندان می گردد.
*سیستم پاداش دهی در مدیریت عملکرد سبب افزایش انگیزه و رضایت کارمندان می گردد*

منابع:

مدیریت عملکرد، نوشته بهزاد ابوالعلایی

https://www.thebalancecareers.com/performance-management-1918226

https://www.opm.gov/policy-data-oversight/performance-management/overview-history


تعریف مدیریت عملکرد
تعریف مدیریت عملکرد
*تعریف مدیریت عملکرد*

سازمان ها برای اینکه بتوانند در بازار رقابتی امروز دوام آوردند، باید به صورت مستمر عملکرد خود را بهبود بخشند. از طرف دیگر، منابع انسانی جزو اساسی ترین و مهم ترین منابع سازمان محسوب می شوند.به همین خاطر در دهه های اخیر سازمان ها به نیروی انسانی خود توجه بیشتری می کنند و به دنبال راه هایی برای تشویق آنها و بهسازی محیط کار برای آنها می گردند. از همین رو مدیریت عملکرد، جزو اصلی ترین فرایندهای مدیریت منابع انسانی به حساب می آید.

در واقع مدیریت عملکرد باعث می شود تا عملکرد تمامی اعضای سازمان بهبود پیدا کند و در نتیجه کارایی و بهره وری آن افزایش پیدا کند. در چنین سیستمی بیشتر از اینکه مدیران نقش یک کارفرما را بازی کنند، به عنوان یک تسهیلگر ایفای نقش می کنند.

نظریه پردازان علم مدیریت برای فرایند مدیریت عملکرد تعاریف مختلفی ارائه داده اند. اما به طور کلی این فرایند یک سیستم نظام مند است که در آن به وسیله بهبود عملکرد افراد در یک قالب گروهی، عملکرد کلی سازمان را بهبود می بخشد. یا در تعریفی دیگر به نقل از آرمسترانگ و بارون، این فرایند یک رویکرد یکپارچه و استراتژیک می باشد که به منظور به دست آوردن نتایج موفقیت آمیز، عملکرد اعضای سازمان را بهبود می بخشد و قابلیت های فردی و گروهی آنها را افزایش می دهد.  

مدیریت عملکرد، سبب بهبود عملکرد کل سازمان می گردد.
*مدیریت عملکرد، سبب بهبود عملکرد کل سازمان می گردد*

به بیان ساده تر، به ارزیابی مداوم عملکرد اعضای سازمان و ارائه بازخورد در ارتباط با مسئولیت هایشان به تک تک آنها، مدیریت عملکرد می گویند. به این صورت مدیران انتظارات و خواسته های خود از کارکنانشان را به صورت کاملا مشخص به آنها انتقال می دهند.

ضرورت و اهمیت مدیریت عملکرد در سازمان

مدیریت عملکرد به رهبران و مدیران سازمان ها این امکان را می دهد تا متوجه شوند که عملکرد کارمندان سازمان به گونه ای هست که اهداف شغلی شان را برآورده سازد یا نه؟

مدیران با ارزیابی عملکرد اعضای سازمان میزان کارایی کارمندان را می سنجند، و در می یابند که میزان کارایی آنها بیش از حد انتظار است، تلف شده است یا اینکه پایین تر از حد لازم می باشد.

علاوه بر اینها نتایج ارزیابی به مدیران کمک می کند، تا مهارت ها و شایستگی های اعضای سازمان را با اهداف سازمانی هماهنگ کنند.

مزایای مدیریت عملکرد

سیستم مدیریت عملکرد برای سازمان، مدیران و کارمندان سازمان مزایای زیادی به همراه دارد که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره خواهیم کرد.

این سیستم از مسئولیت پذیری و پاسخگویی مداوم اعضای سازمان حمایت و پشتیبانی می نماید. در این گونه سازمان ها به جای اینکه کارمندان را تنها هنگام بازرسی و ارزیابی نهایی تشویق کند و به خاطر دستیابی به اهداف سازمان به آنها ترفیع دهد، از کارمندان می خواهد که پیشرفتی مداوم در تمامی زمان ها داشته باشند.

چنانچه این سیستم به درستی اجرا گردد، سبب افزایش نرخ بهره وری سازمان و بهبود عملکرد اعضای سازمان خواهد شد.

از مزایای مدیریت عملکرد، پیشرفت مداوم اعضای سازمان می باشد.
*از مزایای مدیریت عملکرد، پیشرفت مداوم اعضای سازمان می باشد*

از دیگر مزایای این سیستم می توان به کاهش میزان استرس در مورد عملکردهای ضعیف تر اشاره نمود که همین موضوع باعث می شود تا تیم های شادتر و راضی تری در سازمان تشکیل شوند. همچنین ارتباطات میان اعضای سازمان بهبود پیدا می کند.

سیستم مدیریت عملکرد کمک می کند تا نارضایتی و شکایت های ناشی از اعمال نظرهای مغرضانه و تبعیض در سازمان کاهش پیدا کند و معیارهای درستی برای برنامه ریزی جا به جایی کارمندان ایجاد گردد.

علاوه بر اینها مدیریت عملکرد سبب می شود تا کارمندان نسبت به مسئولیت های خود و سازمان ذهنیت مثبتی پیدا کنند. در نتیجه سطح وفاداری کارکنان نسبت به سازمان افزایش پیدا می کند و سبب حفظ آنها در سازمان می شود.

معایب مدیریت عملکرد

این سیستم در کنار مزایای متعددی که دارد، معایبی نیز دارد. اما باید بدانید که اکثر این معایب به زمانی مربوط می شود که مدیریت عملکرد به درستی اجرا نگردد.

  • چنانچه این سیستم سبب بهبود عملکرد و پیشرفت اعضای سازمان نشود، به نوعی به سازمان خسارت و زیان وارد می کند. چرا که برای ارزیابی عملکرد افراد منابع و زمان زیادی صرف شده است. همچنین برای اجرای این طرح ها هزینه هایی هم صورت گرفته است که در صورت عدم موفقیت تمامی آنها به هدر رفته اند.
  • برخی از سازمان ها مدیریت عملکرد را با ارزیابی عملکرد اشتباه می گیرند و این دو سیستم را مشابه هم می دانند. برای همین به جای مدیریت نمودن عملکردها، آنها را ارزیابی می کنند.
  • برخی از مدیران سازمان این سیستم را یک نوع نظام نظارتی تحمیلی می دانند. به همین خاطر از به کارگیری آن اجتناب می کنند و باور ندارند این سیستم به توسعه سازمان کمک می کند.
  • خیلی از سازمان ها مسئولیت طراحی و کنترل این سیستم را بر عهده واحدهای منابع انسانی قرار می دهند. در حالی که این سیستم، دارای رویکردی مشارکتی و فراگیر می باشد و تمام واحدهای یک سازمان باید در طراحی و اجرای آن دخیل باشند.
  • در برخی از سازمان ها مدیران مهارت های لازم به منظور طراحی و اجرای این سیستم را ندارند و در نتیجه باعث شکست سازمان می شوند.
  • ممکن است در برخی از سازمان ها برداشت اعضای سازمان در مورد این سیستم اشتباه باشد و ارزیابی عملکرد آنها سبب به وجود آمدن رقابت ناسالم درون سازمان گردد.
جرای اشتباه سیستم مدیریت عملکرد، باعث به وجود آمدن رقابت ناسالم میان کارمندان می شود.
*اجرای اشتباه سیستم مدیریت عملکرد، باعث به وجود آمدن رقابت ناسالم میان کارمندان می شود*

اهداف مدیریت عملکرد

به طور کلی هر سازمانی دارای یک نوع از سیستم مدیریت عملکرد می باشد. هر کدام از این سیستم ها اهداف مهمی دارند.

یکی از اهداف این سیستم ها کمک به اعضای سازمان در جهت پیشرفت و گسترش مهارت هایشان می باشد. ایجاد و تقویت فرهنگ سازمانی نیز از دیگر اهداف سازمان ها می باشد که انتظار دارند به کمک این سیستم بر آورده شود. در واقع هدف این سیستم ایجاد محیط و جوی است که اعضای سازمان در آن بتوانند به بهترین شکل از توانایی ها و مهارت های خود استفاده نمایند. در نتیجه بالاترین اثربخشی را داشته باشند.

یکی از اهداف مدیریت عملکرد، گسترش فرهنگ سازمانی است.
*یکی از اهداف مدیریت عملکرد، گسترش فرهنگ سازمانی است*

علاوه بر این موارد سازمان ها قصد دارند توسط این سیستم، افراد را در جهت عملکرد مطلوب بر انگیزانند. همچنین مشخص کنند که کدام یک از اعضای سازمان استحقاق ترفیع را دارند و به این صورت در مورد کسانی که عملکرد ضعیفی در سازمان دارند تصمیم گیری کنند.

اما یکی از مهم ترین اهداف سیستم مدیریت عملکرد کمک کردن به اجرای استراتژی های کسب و کار می باشد.


منابع:

https://www.opm.gov/policy-data-oversight/performance-management/overview-history

https://www.indeed.com/career-advice/career-development/performance-management-system

https://bizfluent.com/list-5852735-disadvantages-performance-management-system.html


تاریخچه مدیریت عملکرد چیست؟
تاریخچه مدیریت عملکرد چیست؟
تاریخچه مدیریت عملکرد چیست؟

اگر بخواهیم پیشینه مدیریت عملکرد را به صورت دقیق بررسی کنیم باید به گذشته های خیلی دور برگردیم. هنگامی که پدیده تقسیم کار در قبایل به وجود آمد. در این موقع افراد قبیله نسبت به عملکردی که داشتند، پاداش دریافت می کردند و ترفیع مقام می گرفتند. اما این مفهوم هم مانند تمام پدیده های دیگر با گذشت زمان دچار تغییر و تحول شد و توسعه پیدا کرد.

اما اگر بخواهیم مدیریت عملکرد را در مفهوم امروزی بررسی کنیم باید بگوییم که این مفهوم ریشه در ارزیابی عملکرد دارد. ارزیابی عملکرد نیز یک پدیده نو ظهور نمی باشد. محققان قدمت این موضوع را به چین باستان نسبت می دهند. از زمان حکومت سلسله هان در چین عملکرد افرادی را که برای انجام خدمات اجتماعی و مدنی نامزد می شدند را مورد ارزیابی قرار می دانند. به صورتی که در دوره های بعدی آزمون هایی تحت عنوان آزمون ارزیابی عملکرد طی یک مراسم از داوطلبان گرفته می شد.

پیشینه مدیریت عملکرد به گذشته های خیلی دور بر می گردد.
*پیشینه مدیریت عملکرد به گذشته های خیلی دور بر می گردد*

کم کم  این موضوع به دسته های نظامی هم سرایت پیدا کرد. در این دوران دانش، تیراندازی و مهارت های جنگی داوطلبان را مورد ارزیابی قرار می دادند تا فرد مناسب را برای امور نظامی انتخاب کنند.

در اروپا نیز ارزیابی عملکرد در قرون وسطی برای انتخاب اعضای تیم صورت می پذیرفت. برای مثال آنها به منظور تعیین بهترین فرد در تیم، تمامی اعضای تیم را مورد آزمون قرار می دانند و از آنها آزمون های مختلفی می گرفتند که برخی از آنها ساده و برخی دیگر دشوار بودند.

اما اگر بخواهیم در مورد نظام ارزیابی عملکرد به طور رسمی صحبت کنیم، باید بگوییم که برای اولین بار در سال ۱۸۰۰ میلادی فردی به نام رابرت اون در اسکاتلند این سیستم را به کار گرفت. وی برای اینکه بتواند عملکرد روز کاری قبل ماشین نساجی را ارزیابی کند، قطعه ای چوب رنگی را بالای ماشین آویزان نمود. او با تعیین نمودن رنگ های مختلف بازخورد عملکرد کارگران را گزارش می کرد. طیف رنگی آن قطعه چوب شامل رنگ سفید برای نشان دادن عملکرد عالی، رنگ زرد و رنگ آبی که عملکرد خوب و متوسط را نشان می داد و در آخر رنگ مشکی می شد که نشان دهنده عملکرد ضعیف بود.

به ندرت این سیستم ارزیابی عملکرد در بخش های مختلف به کار گرفته شد. تا اینکه در سال ۱۹۴۰ روش های رفتاری گسترش پیدا کردند. روش های رفتاری مشمول مقیاس های مشاهده رفتاری، مقیاس های رتبه بندی که بر رفتار تاکید داشتند و مقیاس های ارزشیابی رفتار می شدند. این نوع از ارزشیابی های رفتاری برای موضوعات خاص مورد استفاده قرار می گرفتند. ارزیابی ها شامل رتبه بندی عالی تا ضعیف بودند. در طول این سال ها ارزیابی عملکرد یک ابزار مدیریتی به حساب می آمد.

در دهه بعد یعنی دهه ۵۰ که آغاز مدیریت پسا صنعتی محسوب می شد، دمینگ فلسفه ارزیابی عملکرد همراه با چرخه بازخورد را مطرح نمود. عده ای این فلسفه و روش را موفق اعلام کردند و به توسعه و گسترش آن پرداختند. اما عده ای دیگر معتقد بودند این شیوه به جای اینکه مدیر سازمان را به یک مربی تبدیل کند، وی را در جایگاه قضاوت می گذارد. این موضوع سبب بهبود سازمان و نوع انجام وظایف کارمندان نمی شود.

همین موضوع باعث شد تا در دهه ۱۹۶۰ مفهوم خود ارزیابی مطرح شود. در واقع در این سیستم دیگر ارزیابی نسبت به زیردستان و فقط از سمت مدیران نبود. در واقع ارزیابی های چند سویه و چند جانبه رویکرد جدیدی از ارزیابی را ارائه نمودند. در این دوره بود که ارزیابی عملکرد جای خود را به مدیریت عملکرد داد.

طی دهه های اخیر این فرایند نسبت به گذشته راه تکامل و پیشرفت را پیش گرفته است. به این صورت مدیریت عملکرد باعث می شد تا نتایج ارزیابی سبب بهبود در بخش های مختلف سازمان گردد.

 مدیریت عملکرد سبب می شود تا ارزیابی باعث بهبود بخش های مختلف سازمان شود.
* مدیریت عملکرد سبب می شود تا ارزیابی باعث بهبود بخش های مختلف سازمان شود*

تاریخچه مدیریت عملکرد در ایران

اما قدمت ارزیابی عملکرد در کشور ایران به قرن هفتم هجری می رسد. نخستین بار خواجه رشیدالدین فضل الله این موضوع را مطرح نمود. وی بیشتر از بیست سال دارای مقام وزارت در دربار مغول ها بوده است.

اما مدیریت عملکرد قرن ها بعد از نظریه خواجه رشیدالدین و در سال ۱۳۴۹ در ایران اجرا شد. به این صورت ارزیابی در کشور ایران رسمیت پیدا کرد.

 در سال ۱۳۴۹ به منظور ارزیابی عملکرد نخست وزیری مرکز ارزشیابی سازمان های دولتی را تشکیل دادند. این مرکز را به این منظور تاسیس کردند تا روش کار سازمان های دولتی را تغییر دهند و آنها را اصلاح نمایند. همچنین به این وسیله بتوانند مدیریت صحیحی بر این سازمان ها اعمال نمایند و دقت و سرعت در اتخاذ تصمیمات را بالا ببرند. کم کم این موضوع در سازمان های مختلف کشور مورد توجه قرار گرفت و در تمامی سازمان ها اجرا شد.

مدیریت عملکرد دقت و سرعت تصمیم گیری در سازمان را افزایش می دهد.
*مدیریت عملکرد دقت و سرعت تصمیم گیری در سازمان را افزایش می دهد*

ارتباط ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد

مدیریت عملکرد به عنوان یکی از پاره سیستم های مهم مدیریت منابع انسانی شناخته می شود. به صورتی که این فرایند را یکی از پدیده های نوین می دانند که در قلمرو بحث مدیریت راهبردی منابع انسانی مطرح شده است. اما ارزیابی عملکرد یکی از اجزای این فرایند به حساب می آید.

در واقع امروزه اکثر صاحبنظران به جای ارزیابی عملکرد، مدیریت عملکرد را توصیه می کنند. چرا که در این فرایند هدف سازمان، کنترل و ارزیابی نیست، بلکه ارزیابی تنها یک وسیله است که به بهسازی منابع انسانی کمک شایانی می نماید.

فرایند مدیریت عملکرد قلمرو و بخش وسیعی از مدیریت سازمان را در بر می گیرد. اما ارزیابی عملکرد شامل بخش های گسترده ای از سازمان نمی شد. به همین خاطر اکثر صاحب نظران علم مدیریت امروزه مدیریت عملکرد را جایگزین مناسبی برای ارزیابی دانسته اند. این واژه بیانگر مجموعه کاملی مشتمل بر مدیریت عملکرد، ارزیابی عملکرد، تعیین شایستگی ها و نقاط ضعف و قوت سازمان می باشد. این فرایند تاکید زیادی به همسو شدن پرورش منابع انسانی با اهداف استراتژیک سازمان دارد.

طبق نظریه های نوینی که در علم مدیریت منابع انسانی مطرح شده است، سازمان ها باید آگاهی کاملی از میزان کارایی کارمندان خود داشته باشند. تا به این صورت توانایی بهبود بخشیدن به وضعیت نیروی انسانی خود را داشته باشند.

مدیریت عملکرد بخش وسیعی از سازمان را در بر می گیرد.
*مدیریت عملکرد بخش وسیعی از سازمان را در بر می گیرد*

منابع:

Oltra,V, Knowledge management effectiveness factors

راهبردهای مدیریت منابع انسانی، نوشته مایکل آرمسترانگ

Nelarine, C. & G. Larraine ; Performance Management


انواع فرهنگ سازمانی
انواع فرهنگ سازمانی
*انواع فرهنگ سازمانی*

در دهه اخیر انواع فرهنگ سازمانی به یکی از مفاهیم با اهمیت علم مدیریت تبدیل شده است. به همین خاطر نظریه پردازان مختلفی فرهنگ سازمانی را به انواع مختلفی تقسیم نموده اند. هر کدام از این انواع فرهنگ، دارای مزایا و معایب مخصوص به خود می باشند.

یکی از تقسیم بندی های فرهنگ سازمانی توسط کوین و کامرون مطرح گشته است. در واقع این تقسیم بندی مدلی است که چهار نوع فرهنگ در سازمان را مطرح کرده است. این چهار نوع فرهنگ بر اساس تقابل میان انعطاف پذیری و ثبات، همچنین تمرکز داخلی در مقابل تمرکز خارجی مورد بررسی قرار گرفته اند.  

فرهنگ سازمانی قبیله ای یا وظیفه ای

یکی از انواع فرهنگ هایی که توسط کوین و کامرون ارائه شده است فرهنگ قبیله ای می باشد. این نوع از فرهنگ دارای ساختاری به نسبت دوستانه است. در این نوع سازمان ها رهبران نقش یک مربی را بر عهده می گیرند. تلاش رهبران بر این است که تمامی اعضای سازمان برای دستیابی به یک هدف مشترک تلاش کنند.

در چنین فرهنگی افرادی برای سازمان مهم هستند که به خوبی وظایف خود را انجام دهند و تعامل خوبی با بقیه اعضای سازمان داشته باشند. به این صورت میان رهبر و کارمندان ارتباط خوبی برقرار می گیرد و روحیه افراد سازمان و روحیه فعالیت های تیمی افزایش پیدا می کند.

فرهنگ قبیله ای یکی از انواع فرهنگ سازمانی می باشد.
*فرهنگ قبیله ای یکی از انواع فرهنگ سازمانی می باشد*

این نوع از ارتباطات باعث می شود تا روابط در سازمان دوستانه تر شوند و اعضای سازمان احساس کنند در یک خانواده بزرگ هستند. این گونه از سازمان ها روی کار گروهی و تیمی تاکید خاصی دارند. از همین رو ساختار چنین سازمان هایی ساختاری افقی می باشد. افراد سازمان برای دستیابی به نتیجه مطلوب با هم مشورت می کنند و مسائل و مشکلات را با هم حل می کنند.

فرهنگ قبیله ای باعث می شود تا محیط سازمان به محیطی مشارکتی تبدیل شود. ارتباطات در این نوع از سازمان ها دارای اولویت اصلی می باشد. وجود هر فرد در سازمان ارزشمند است.

این نوع از فرهنگ هم مانند تمام انواع فرهنگ های سازمان دارای مزایا و معایب مختلفی می باشد.

همانطور که پیشتر هم اشاره شد، سازمان هایی که فرهنگ قبیله ای دارند، دارای تمرکز داخلی هستند. به همین خاطر افراد در سازمان دارای اختیار هستند و فرهنگ این گونه سازمان ها منعطف می باشد. به خاطر همین ماهیت انعطاف پذیری آنها است که در چنین سازمان هایی از تغییرات استقبال خوبی به عمل می آید. سازمان هایی که فرهنگ قبیله ای بر آنها حاکم است، عمل گرا هستند.

یکی از مزیت های این سازمان ها این است که اعضای سازمان با هم تعامل زیاد و خوبی دارند. جو سازگاری که در این سازمان ها وجود دارد باعث می شود تا رشد بازار در آنها بالا باشد. همین موضوع باعث شده تا خیلی از استارت آپ ها این فرهنگ را برای کسب و کار خود انتخاب کنند.

اما معایب این نوع از فرهنگ این است که سبک قبیله ای و خانوادگی این نوع سازمان ها سبب می شود تا رشد در سازمان دشوار شود. علاوه بر آن ساختار رهبری افقی باعث می گردد تا عملیات روزانه سازمان فاقد جهت و آشفته به نظر برسد. در حالی که اگر این نوع از فرهنگ به درستی در سازمان پیاده شود و هیچ کدام از اعضای سازمان از چنین فرهنگی سوءاستفاده نکنند، سبب پیشرفت و ترقی سازمان می شود.

فرهنگ سازمانی سلسله مراتبی

سازمان هایی که دارای فرهنگ سلسله مراتبی هستند، از ساختار سنتی تبعیت می کنند. این سبک از فرهنگ بر پایه ساختار مشخص و ثبات پیش می رود و سازمان هایی که از این فرهنگ پیروی می کنند، دارای تمرکز داخلی می باشند.

فرهنگ سلسله مراتبی کاملا فرایند محور است. سازمان های این چنینی محیطی رسمی دارند و رفتار رهبران با کارمندان خود کاملا رسمی می باشد. شیوه انجام کارها در این نوع از فرهنگ، روشی مشخص است. به همین خاطر ریسک پذیری در چنین سیستمی جایگاه خاصی ندارد.

این نوع از فرهنگ دارای یک جهت کاملا مشخص است که این جزو یکی از مزیت های این نوع از فرهنگ سازمانی می باشد. اما یکی از معایب عمده این فرهنگ این است که میزان خلاقیت و نوآوری در این گونه سازمان ها به شدت کاهش پیدا می کند.

 فرهنگ سازمانی بازار
* فرهنگ سازمانی بازار*

در این نوع از فرهنگ که به فرهنگ بازار معروف است، سودآوری اولویت اول را دارد. از همین رو تمرکز اولیه سازمان روی رقابت و رشد نمودن می باشد. این سبک از سازمان ها ثبات دارند و بر اساس تمرکز خارجی اداره می شوند.

از آنجایی که این نوع از سازمان ها، نتیجه گرا هستند، بیشتر از آنکه بر روی رضایت درونی اعضای سازمان تمرکز شود، تاکید بر روی موفقیت خارجی است. فرهنگ بازار بیشتر به تلاش های رقابتی اهمیت می دهد و پاداش ها به دستاوردهای افراد تعلق می گیرد.

مزیت این سبک این است که چنین فرهنگی به سودآوری و موفقیت اهمیت بیشتری می دهد. در چنین سازمانی تنبلی جایی ندارد. چرا که تاکید سازمان بیشتر بر روی خارج از سازمانی می باشد و سازمان یک هدف اصلی دارد. به همین خاطر کارمندان می دانند که تلاش بیشتر سبب سوددهی می شود.

اما این سبک از فرهنگ نیز معایبی هم دارد. مهمترین عیب این نوع سازمان ها این است که عملی کردن اهداف برای کارکنان سازمان دشوار می باشد. چون افراد متعددی وابسته به هر تصمیم و پروژه سازمان هستند.

در فرهنگ سازمانی بازار، سودآوری اولویت اول را دارد
*در فرهنگ سازمانی بازار، سودآوری اولویت اول را دارد*

فرهنگ سازمانی توسعه گرا

ریشه فرهنگ توسعه گرا، در خلاقیت و نوآوری اعضای سازمان است. سازمان هایی که این سبک از فرهنگ بر آنها حاکم است، بر روی نوآوری و ریسک پذیری تاکید بیشتری دارند. چنین سازمان هایی انعطاف زیادی دارند و دارای تمرکز خارجی هستند.

سازمان های این چنینی دارای ساختاری مدرن و پویا هستند. فرهنگی که بر این سازمان ها حاکم است، به تمامی کارمندان سازمان انگیزه می دهد تا در کارها مشارکت داشته باشند. اهمیت ندارد که این افراد چه نقش و درجه ای در سازمان دارند. به این ترتیب اعضای سازمان جرات پیدا می کنند تا افکار و ایده های خلاقانه خود را بیان کنند.

تمرکز روی ایده های نو و خلاقیت یکی از مزایای اصلی این نوع از فرهنگ سازمانی به شمار می رود. این ایده ها توجیهی برای فرصت های توسعه حرفه ای محسوب می شوند.

این سبک از فرهنگ دارای ریسک بالایی می باشد که باعث آسیب پذیری کسب و کار می شود. همین موضوع یکی از معایب اساسی فرهنگ توسعه گرا می باشد. یکی دیگر از معایب این نوع سازمان ها این است که تاکید بر ارائه ایده های جدید، باعث می شود تا میان اعضای سازمان رقابت ایجاد شود. گاهی ممکن است به جای اینکه رقابتی سالم در سازمان جریان پیدا کند، رقابتی سمی و محیطی متشنج به وجود آید.

در فرهنگ سازمانی توسعه گرا، تاکید بر روی خلاقیت و نوآوری افراد سازمان می باشد.
*در فرهنگ سازمانی توسعه گرا، تاکید بر روی خلاقیت و نوآوری افراد سازمان می باشد*


منابع:

https://online.dyc.edu/program-resources/understanding-the-4-types-of-organizational-culture/



عوامل و اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی
عوامل و اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی
*عوامل و اجزاء تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی*

هر فرهنگ سازمانی در جایگاه خود منحصر به فرد می باشد. عوامل مختلفی هم در شکل گیری آن فرهنگ سهیم هستند و نقش ایفا می کنند. به طور کلی، فرهنگ سازمانی متشکل از دو لایه اصلی می باشد. اولین لایه به باورها و ارزش های رایج در سازمان بر می گردد. در واقع این لایه نمادهای ملموسی در سازمان دارند. برای مثال رفتار اعضای سازمان، طرز پوشش آنها، مراسم، اسطوره ها و افسانه ها و تشریفات جزو ارزش های یک سازمان به حساب می آیند.

فرهنگ سازمانی و ارزش های حاکم بر هر سازمانی با دیگری فرق دارد.
*فرهنگ سازمانی و ارزش های حاکم بر هر سازمانی با دیگری فرق دارد*

لایه بعدی، اساسی ترین و لایه پایه فرهنگ سازمانی محسوب می شود. این لایه شامل ارزش های زیربنایی، باورها و فرآیندهای فکری اعضای سازمان می شود. در واقع همین لایه است که فرهنگ اصلی سازمان را به وجود می آورد. این لایه در برگیرنده سنتها و تشریفات، مفروضات و هنجارها هستند. در ادامه توضیحات بیشتری در مورد هر کدام از این لایه ها خواهیم داد.

تاثیر ارزش ها بر فرهنگ سازمانی

در واقع ارزش ها هسته اصلی فرهنگ یک سازمان به حساب می آیند.  ارزش هایی که در سازمان وجود دارند، بازتابی از ارزش هایی هستند که در جامعه و محیط وجود دارد. این ارزش های نظرات و تمایلاتی می باشند که آنها را تحت عنوان راه حل های قابل اعتماد برای مسائل سازمانی مطرح می کنند.

تاثیر شبکه های ارتباطی بر فرهنگ سازمانی

کانال های غیر رسمی ای که در سازمان وجود دارند، سبب تقویت پیام های اجتماعی و فعالیت های سازمان می گردند. این شبکه ها باعث تعامل اجتماعی مناسب بین اعضای سازمان می شوند و همچنین اطلاعات ضروری را برای به دست آوردن کار انتقال می دهند. شبکه های اجتماعی و ارتباطی اعضای جدیدی را به سازمان معرفی می نمایند و پیام های فرهنگی داخل سازمان را تقویت می کنند.

یکی از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی، شبکه های ارتباطی هستند.
*یکی از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی، شبکه های ارتباطی هستند*

تاثیر باورها بر فرهنگ سازمانی

 قطعا هر کدام از اعضای سازمان مانند تمامی اعضای جامعه اعتقادات و باورهای مختلفی دارند. برخی از این باورها به نکات جزئی زندگی روزمره افراد مرتبط می شود. بعضی دیگر از این باورها در حوزه مسائلی قرار دارد که برای سازمان، اعضای آن و حتی افراد جامعه دارای اهمیت است.

این باورها به دو دسته باورهای استراتژیک یا راهبردی و باورهای عملیاتی یا کاربردی تقسیم می شوند. باورهای استراتژیک، همان باورهایی هستند که تصمیمات بلند مدت و کلان سازمان بر اساس آنها گرفته می شود. اما باورهای عملیاتی یا همان کاربردی، باورهای مشترکی هستند که مجریان تصمیمات سازمانی دارند. هم سو ساختن باورهای راهبردی و باورهای عملیاتی باعث می شود تا در سازمان هم افزایی فرهنگی به وجود آید. در نتیجه سازمان در تحقق اهداف خود توفیق بیشتری پیدا می کند.

اما چنانچه این دو دسته باور با هم همسو نشوند، انرژی های مفید اعضای سازمان در راستای خنثی کردن باورهای همدیگر هدر می رود. این موضوع در عملکرد سازمان اخلال به وجود می آورد و اجازه نمی دهد تا سازمان به اهداف خود دست پیدا کند.

تاثیر فضای ارتباطی سازمان در فرهنگ سازمانی

 اعضای سازمان به خوبی جو داخل سازمان را درک می کنند و متوجه می شوند. خواه این جو حمایتی باشد، خواه جوی دفاعی باشد. در واقع جوی که بر سازمان حاکم است از فضای ارتباطی داخل سازمان نشات می گیرد. اعضای سازمان از طریق همین فضای ارتباطی است که متوجه می شوند که در سازمان برای آنها ارزش قائل می شوند یا نه؟ یا اینکه حرف هایشان شنیده می شود و جدی گرفته می شوند یا خیر.

تاثیر فرایند اجتماعی سازمان بر فرهنگ سازمانی

یکی دیگر از عواملی که باعث می شود تا فرهنگ سازمانی مناسب به وجود آید، این فرایند می باشد. در واقع افراد از طریق همین فرایند اجتماعی است که در سازمان برای خود جا باز می کنند. به وسیله همین فرایند است که فرا می گیرند، چطور جذب سازمان گردند و چگونه با استانداردها و هنجارهای موجود در سازمان آشنا گردند و متوجه می شوند که باید در سازمان چه رفتاری از خود بروز دهند.

این فرایند به صورت آموزش های پیش از خدمت یا حین خدمت در سازمان، به اعضا و کارمندان صورت می پذیرد. این سبک از فرایند اجتماعی سازمان به صورت آموزش رسمی انجام می شود. گاهی اوقات نیز اعضای سازمان خودشان کم کم با رفتارها و هنجارهای مناسب در سازمان آشنا می شوند و برایشان نهادینه می گردد.  به این سبک نیز آموزش غیر رسمی می گویند.

تاثیر سنت ها و تشریفات بر فرهنگ سازمانی

در واقع به الگوهایی که در سازمان شکل گرفته اند، سنت می گویند. این الگوها در سازمان به صورت یک عادت پایدار در آمده اند. ممکن است الگوها و سنت های سازمانی به افراد بعدی که مدیریت سازمان را بر عهده می گیرند نیز منتقل شود.

تاثیر اسطوره ها بر فرهنگ سازمانی

 اسطوره ها در بر گیرنده تاریخ گذشته سازمان هستند. مدیران به منظور افزایش انگیزه کارمندانشان از موفقیت ها و دستاوردهای سازمان ها و مدیران دیگر سخن می گویند. به این صورت افراد موفق را به صورت یک الگوی مناسب به کارمندان معرفی می کنند تا آنها نیز از این الگو پیروی کنند.

استفاده از اسطوره ها یکی از عوامل موثر در فرهنگ سازمانی است.
*استفاده از اسطوره ها یکی از عوامل موثر در فرهنگ سازمانی است*

سطوح فرهنگ سازمانی از دیدگاه ادگار شاین

ادگار شاین یکی از معروف ترین نظریه پردازان در مورد فرهنگ سازمانی می باشد. وی سه سطح را برای فرهنگ سازمانی در نظر گرفته است.

سطح اول مربوط به مصنوعات و ابداعات می باشد. این سطح از فرهنگ تمام پدیده هایی را در بر می گیرد که یک فرد می تواند بشنود، ببیند و حس کند. در  واقع منظور از مصنوعات و ابداعات، پدیده هایی مانند جشن ها، مراسم، زبان، داستان ها و تکنولوژی می باشند. مصنوعات و ابداعات پدیده هایی هستند که قابل مشاهده می باشند.

ادگار شاین سطح دوم را ارزشهای حمایتی می داند. این ارزش ها، چگونگی انجام دادن کارها را به اعضای سازمان نشان می دهند. همچنین ارزش های حمایتی کمک می کنند تا فرد بداند که در وضعیت های تازه چه عکس العملی از خود بروز دهد.

سطح سوم و آخر به مفروضات اساسی مرتبط می شود. مفروضات اساسی عقایدی هستند که درباره چگونگی عمل کردن سازمان وجود دارند. مثلا بعضی مفروضات اساسی سازمان ها این است که تصمیم گیری در سازمان بر عهده کسانی است که اندیشه عالی دارند و از لحاظ سلسله مراتبی در رتبه بالا قرار گرفته اند.

سطح سوم فرهنگ سازمانی از نظر ادگار شاین، مفروضات اساسی می باشد.
*سطح سوم فرهنگ سازمانی از نظر ادگار شاین، مفروضات اساسی می باشد*

منابع:

فرهنگ سازمانی و نحوه ایجاد تحول در آن، نوشته علی عطافر

فرهنگ سازمانی، نوشته ادگار شاین

https://www.managementstudyguide.com/factors-affecting-organization-culture.htm


ویژگی های فرهنگ سازمانی
ویژگی های فرهنگ سازمانی
*ویژگی های فرهنگ سازمانی*

مدل های فرهنگ سازمانی جوامع با هم فرق دارند. این مدل های فرهنگی در رفتار اعضای سازمان بروز پیدا می کنند. هر کدام از مدل های فرهنگی رایج، ویژگی های مخصوص به خود را دارند. سازمان ها نیز برای این ویژگی ها ارزش قائل هستند. چرا که این ویژگی های فرهنگی رفتار اعضای سازمان را شکل می دهند. نظریه پردازان علم مدیریت ویژگی های مختلفی برای فرهنگ سازمانی قائل شده اند. از همین رو در ادامه این مطلب قصد داریم تا برخی از این ویژگی های فرهنگی را بر شماریم.

  • فرهنگ سازمانی آموختنی است و یک فرایند انتسابی محسوب نمی شود. این اولین ویژگی فرهنگ در سازمان می باشد. در واقع فرهنگ متشکل از مجموعه ای از عادت های جدید می باشد. فرهنگ به عنوان پدیده ای آموختنی شناخته می شود که پیرو قانون یادگیری است.
  • خلاقیت فردی یکی از ویژگی های فرهنگ در سازمان می باشد. خلاقیت در سازمان به میزان آزادی عمل و میزان مسئولیتی که اعضای سازمان دارند، بستگی دارد. این موضوع باعث می شود تا تعادل و عدالت بین اعضای سازمان برقرار گردد.
یکی از ویژگی های فرهنگ سازمانی خلاقیت فردی می باشد.
*یکی از ویژگی های فرهنگ سازمانی خلاقیت فردی می باشد*

ریسک پذیری یکی دیگر از ویژگی های فرهنگ به حساب می آید. در واقع میزان ریسک پذیری در افراد سازمان بستگی به میزان تشویقی دارد که آنها در سازمان به خاطر ابتکاراتی که به خرج می دهند، دریافت می کنند. تا به این صورت جرات پیدا کنند تا بلند پروازی کنند و کارهای مخاطره آمیز انجام دهند. این ویژگی بیشتر از طرف مدیران سازمان تقویت می شود و پروش پیدا می کند.

ویژگی بعدی مربوط به بحث رهبری در سازمان می باشد. رهبران سازمان مشخص می کنند که اهداف و عملکردهای مورد انتظار به چه میزانی و چگونه انجام شوند.

از دیگر ویژگی های فرهنگ سازمانی حمایت مدیریت است. منظور از حمایت مدیریت میزان ارتباطاتی است که مدیران با دیگر اعضای سازمان و کارمندان خود دارند. این ویژگی فرهنگی به این موضوع بر می گردد که مدیران سازمان برای کارمندان خود، حکم یک حامی را داشته باشند یا اینکه در انجام امور آنها را یاری کنند.

ویژگی بعدی مربوط به یکپارچگی است. به میزان هماهنگی عملکرد واحدهای درون سازمان یکپارچگی می گویند.

سیستم پاداش یکی دیگر از این ویژگی های فرهنگ مناسب برای یک سازمان می باشد. این ویژگی باعث می شود تا تخصیص پاداش که شامل افزایش حقوق و ارتقای مقام می گردد، به جای اینکه بر اساس سابقه کاری و پارتی بازی انجام شود، طبق شاخص های عملکردی کارمندان به آنها اختصاص بگیرد.

کنترل، ویژگی بعدی فرهنگ های سازمانی است. این کنترل شامل قوانین سازمان ها و میزان سرپرستی مدیران به صورت مستقیم بر روی رفتار و اعمال اعضای سازمان می شود.

از دیگر ویژگی ها می توان به الگوی ارتباطی اشاره نمود. میزان ارتباطات در سازمان به سلسله مراتب رسمی جاری در سازمان محدود می شود. این الگوهای ارتباطی در طی زمان شکل می گیرد. اصولا این الگوها توسط رفتار مسئولان اولیه و کارمندانی که در ابتدای شکل گیری سازمان به آن وارد شده اند، شکل می گیرد. نکته قابل توجه در این مورد این است که چنانچه این افراد از این سازمان خارج هم شوند، تغییر دادن الگوهایی که توسط آنها شکل گرفته است، کار سختی می باشد.

ویژگی بعدی مربوط به هویت است. هویت مفهومی است که اعضای سازمان در آن، خود را به عنوان یک حوزه تخصصی خاص نمی شناسند. بلکه خود را به عنوان یک کل تلقی می کنند و کل سازمان شاخصی برای معرفی آنها به حساب می آید.

هویت یکی از ویژگی های فرهنگ سازمانی به حساب می آید.
*هویت یکی از ویژگی های فرهنگ سازمانی به حساب می آید*

از دیگر ویژگی های فرهنگ، سازش با پدیده تعارض محسوب می شود. این ویژگی به فرایندی اشاره می کند که در آن افراد تشویق می گردند تا با تعارض های موجود سازش کنند و انتقادهای آشکار را بپذیرند.

جهت گیری افراد نیز یکی از ویژگی های فرهنگ های سازمانی به حساب می آید. این جهت گیری های اعضای سازمان بر اساس تاثیرات نتایج تصمیم های مدیران صورت می پذیرد.

آخرین ویژگی ای که در این مطلب بیان می شود، جهت گیری نتیجه می باشد. بر اساس این ویژگی، مدیریت سازمان بیشتر از اینکه بر روی فرآیندها و تکنیک هایی که منجر به دستیابی به نتایج مطلوب شده اند، تمرکز کند، بر روی خود نتایج به دست آمده تاکید دارد.

بررسی و ارزیابی این ویژگی ها باعث می شود تا تصویر دقیقی از فرهنگ سازمان ارائه شود. سپس این تصویر به عنوان بنیادی برای شکل گیری اعتقادات و هنجارها می گردد و اعضای سازمان درک مشترکی در مورد سازمان پیدا می کنند. به این ترتیب رفتار و عملکرد آنها در چارچوب این فرهنگ قرار می گیرد.

حفظ و نگهداری فرهنگ سازمانی چگونه ممکن است؟

اولین عاملی که سبب حفظ یک فرهنگ در سازمان می شود، گزینش می باشد. گزینش به این دلیل صورت می گیرد که برای استخدام افرادی شناسایی شوند که مهارت، اطلاعات و توانایی کافی برای اجرای ارزش های سازمان را داشته باشند. در مرحله گزینش، تمامی تلاش سازمان بر این است که فردی را استخدام کنند که با فرهنگ آن سازمان تطابق داشته باشد.

گزینش در حفظ فرهنگ سازمانی متناسب بسیار تاثیرگذار است.
*گزینش در حفظ فرهنگ سازمانی متناسب بسیار تاثیرگذار است*

دومین عامل نگهداری فرهنگ متناسب، مدیریت عالی سازمان است. مدیران ارشد سازمان ها سعی می کنند ارزش های سازمان را با عملکرد و گفتار خود به نمایش بگذارند و هنجارها و معیارهای سازمان را به صورت سلسله مراتب به تمام سازمان انتقال دهند.

سومین و آخرین عامل موثر جامعه پذیری می باشند. به این صورت که تمام اعضای سازمان با فرهنگ آن خو بگیرند و با تمایل و بدون هیچ اجباری آن را رعایت کنند. چنانچه کارمندان با فرهنگی که بر جو سازمان حاکم است، آشنایی نداشته باشند، با ورودشان به سازمان سبب می شوند تا باورها و عاداتی که در سازمان رواج دارد، مخدوش گردد.

چگونه فرهنگ سازمانی را توسعه دهیم؟

همانطور که پیش از این اشاره کردیم، موسسان سازمان ها و کسب و کارها تاثیر بسیار زیادی روی فرهنگی که در سازمان شکل گرفته است، دارند. اما در طی سال ها علاوه بر ارزش های قبلی سازمان، هنجارهای رفتاری جدیدی به وجود می آیند که با ارزش های سازمان سازگار هستند.

برای اینکه بتوان فرهنگ یک سازمان را گسترش و توسعه داد، می توان یک تیم را به منظور ارزیابی نمودن ارزش های سازمان تشکیل داد. این تیم با مدیر سازمان ارتباط مستقیمی دارد. این تیم پس از ارزیابی نیز وظیفه پویایی فرهنگ موجود در سازمان را بر عهده دارد.

تشکیل یک تیم برای ارزیابی و پویایی فرهنگ سازمانی به توسعه آن کمک می کند.
*تشکیل یک تیم برای ارزیابی و پویایی فرهنگ سازمانی به توسعه آن کمک می کند*


منابع:

  https://www.ipa.ie/_fileUpload/Documents/CPMR_DP_40_Understanding_Managing_Org_Culture.pdf

https://builtin.com/company-culture/types-of-organizational-culture


دلایل اهمیت فرهنگ سازمانی
دلایل اهمیت فرهنگ سازمانی
*دلایل اهمیت فرهنگ سازمانی*

عوامل متعددی بر روی بهره وری سازمان تاثیر می گذارند. اما مهمترین عاملی که در بهبود بهره وری و کارایی سازمان اثرگذار است، نیروی انسانی می باشد. رفتار و عملکرد نیروی انسانی نیز متاثر از فرهنگ سازمانی است. از همین رو  فرهنگ و ارزش های سازمانی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بهره وری کارمندان یک سازمان را تحت شعاع قرار می دهد.

فرهنگ سازمان به صورت مستقیم بر روی رضایت شغلی اعضای سازمان موثر است و این شاخص رضایتمندی مهمترین عاملی است که سبب باقی ماندن نیروی کار در سازمان می باشد. در واقع به وجود آوردن اختلال در عملکرد فرهنگ سازمانی باعث می شود تا سازمان یا حتی یک کسب و کار ساده از درون فرسوده گردد و یا حتی متلاشی شود. این موضوع منجر به از دست دادن بازار تجارت توسط آن سازمان می گردد. آن سازمان دیگر قادر نخواهد بود تا نیروی کار حرفه ای و مستعد را استخدام و حفظ نماید.

فرهنگ سازمانی، سبب رضایت شغلی می گردد.
*فرهنگ سازمانی، سبب رضایت شغلی می گردد*

زمانی که فرهنگ محیط کار با فرهنگ اعضای سازمان در یک راستا باشد، اعضای سازمان احساس پشتیبانی، ارزش و راحتی بیشتری نسبت به سازمان دارند.

زمانی که فرهنگ اولویت یک سازمان باشد، آن سازمان می تواند تغییراتی را که در بازار رخ می دهد را راحت تر بپذیرد و شرایط سخت بازار را آسان تر پشت سر می گذراند.

فرهنگ سازمانی در موقع جذب و استخدام نیروهای با استعداد کاری به عنوان یک مزیت در نظر گرفته می شود. چرا که خیلی از متقاضیان کار، پیش از اینکه درخواست استخدام بدهند، فرهنگ آن سازمان را مورد بررسی قرار می دهند. حتی گاهی اوقات برای برخی از متقاضیان کار، فرهنگ یک سازمان نسبت به درآمد آن از اهمیت بیشتری برخوردار است.  

سازمان هایی که دارای فرهنگی غنی هستند، انتظارات خود از کارمندان را به طور کامل بیان می کنند. از همین رو اعضای سازمان می دانند که باید در موقعیت های مختلف چه رفتارهایی از خود بروز دهند. آنها مطلع هستند که با به نمایش گذاشتن فرهنگ و ارزش های سازمانی، پاداش دریافت خواهند نمود.

فرهنگ سازمانی به نوعی برای اعضای سازمان ایجاد هویت می کند و افراد احساس تعهدی فراتر از علایق و منافع شخصیشان نسبت به سازمان پیدا می کنند. علاوه بر این، فرهنگ در افزایش خلاقیت و نوآوری تاثیرگذار است.

فرهنگ سازمانی با تدوین هنجارهای گروهی به مدیران سازمان ها کمک می کند تا از این طریق رفتار و اعمال کارمندان در سازمان را کنترل نمایند.

چنانچه مدیران، یک فرهنگ مناسب برای سازمان خود به وجود نیاورند، کارکنان آن سازمان به صورت ناخودآگاه برای آن سازمان فرهنگ سازی و جوسازی می نمایند. ممکن است این فرهنگ ایجاد شده با ارزش های سازمان تناقض داشته باشد. بنابراین بهتر است مدیران برای ارتقا و پیشرفت سازمان خود اقدام به فرهنگ سازی نمایند.

مزایای ایجاد فرهنگ سازمانی

همانطور که پیش تر گفته شد، ایجاد فرهنگ سازمانی یکی از الزامات هر سازمانی می باشد. ایجاد یک فرهنگ متناسب با محیط و اهداف سازمان دارای مزایای زیادی می باشد.

ایجاد فرهنگ مناسب در سازمان یک مزیت رقابتی به حساب می آید.

فرهنگ و ارزش های سازمانی، مدیریت و رهبری اعضای سازمان را به مراتب راحت تر می کند. چرا که سازمانی که ساختار فرهنگی قوی ای داشته باشد، به راحتی می تواند کارمندانش را با خود همراه سازد. در واقع سرمایه گذاری کردن بر روی فرهنگ سازمانی، یک روند طولانی مدت است. اما این سرمایه گذاری قطعا نتیجه بخش بخش خواهد بود.

فرهنگ سازمانی، رهبری دیگر اعضای سازمانی را سهل تر می کند.
* فرهنگ سازمانی، رهبری دیگر اعضای سازمانی را سهل تر می کند*

وجود فرهنگ در سازمان نشان دهنده هویت درونی آن سازمان برای کارمندانش می باشد. همچنین بیانگر هویت خارجی آن سازمان برای شرکای تجاری و مشتریانش می باشد.

فرهنگ سازی، ارزش های سازمان را برای تمامی اعضای سازمان مشخص می کند و این گونه کارمندان این ارزش ها را محترم می دانند و آنها را رعایت می کنند. در چنین سازمان هایی کارمندان از ارزش های خود با خبر هستند. برای همین با ارزش های سازمانی هم سو می شوند.

ایجاد یک فرهنگ مناسب در سازمان باعث می شود تا کارکنان سازمان به کارمندان وفاداری تبدیل گردند.

فرهنگسازی اعضای سازمان را به مثابه یک تیم صمیمی کنار هم جمع می کند.

از دیگر مزایای فرهنگ سازمانی می توان به افزایش سطح رفاه کارکنان و اعضای سازمان اشاره نمود.

از مزایای فرهنگ سازمانی، شکل گیری گروه های صمیمی میان اعضای سازمان می باشد.
*از مزایای فرهنگ سازمانی، شکل گیری گروه های صمیمی میان اعضای سازمان می باشد*

شیوه مدیریت فرهنگ سازمانی

مدیریت فرهنگ سازمان یکی از مهمترین وظایف رهبران و مدیران سازمان ها محسوب می شود. مدیریت فرهنگ به مدیران کمک می کند تا دائما بتوانند فرهنگ موجود و مطلوب را شناسایی کنند و فرهنگ نامناسب را در سازمان تغییر دهند. به این ترتیب به رشد ارزش ها و پرورش الگوهای مناسب کمک شایانی می کنند.

باید دقت داشته باشید که فرهنگ سازی با قانون گذاری در سازمان فرق دارد. هنگامی که مدیران برای سازمان قانون تعیین می نمایند، دیگر اعضای سازمان موظف هستند تا آن قوانین را اجرا کنند. اما فرهنگ یک فرایند درونی است و به مرور زمان بر افراد تاثیر می گذارد. هیچ یک از کارمندان سازمان به خاطر متعهد بودن نسبت به فرهنگ سازمانی، پاداش نمی گیرند. ولی به صورت کاملا ناخودآگاه به ارزش های سازمان پایبند هستند.

برای ایجاد و یا تغییر فرهنگ یک سازمان باید تمامی شرایط و مقتضیات جامعه و محیط بیرونی سازمان را در نظر گرفت. چرا که ارزش ها و فرهنگ جامعه بر روی الگوهای رفتاری که در سازمان وجود دارد، تاثیر زیادی می گذارد.

برای این که بتوان فرهنگ سازمانی را مدیریت کرد، ابتدا باید ارزش های موجود در سازمان را بررسی کرد و سنجید. استفاده از پرسشنامه و مصاحبه در سنجش فرهنگ موجود در سازمان بسیار مفید و موثر خواهد بود.

به منظور شناسایی فرهنگ سازمانی موجود می توان از مصاحبه و نظرسنجی استفاده نمود.
*به منظور شناسایی فرهنگ سازمانی موجود می توان از مصاحبه و نظرسنجی استفاده نمود*

بعد از شناسایی فرهنگی که بر سازمان حاکم است، باید به تبیین فرهنگ مطلوب پرداخت. برای این کار باید وضعیت موجود در سازمان را با وضعیت مطلوب فرهنگی سازمان ها مقایسه نمود. در واقع تبیین و شناسایی یک فرهنگ مطلوب، راهنما و چارچوبی برای ایجاد فرهنگ جدید و تغییر آن به حساب می آید.

بعد از انجام این مراحل می توان فرهنگ سازمان را تغییر داد و آن را پروراند. پس از ایجاد تغییر و نهادینه شدن در سازمان، باید برنامه های تغییر و پرورش فرهنگ را ارزیابی نمود. ارزیابی کردن تغییرات یکی از مهمترین مراحل مدیریت فرهنگ سازمان می باشد.

پس از ارزیابی و یافتن نقاط قوت و ضعف فرهنگ سازمان باید از فرهنگ ایجاد شده مناسب حمایت کرد و آن را در سازمان حفظ نمود.


منابع:

The European Business Review

https://hbr.org/