استراتژی عملیات چیست؟

استراتژی عملیات چیست؟

شاید با شنیدن کلمه استراتژی عملیات کمی گیج شوید و بپرسید چطور ممکن است که حوزه عملیات که کار آن تولید و تحویل محصولات  و خدمات است، استراتژیک هم باشد؟ در واقع با خود فکر می کنید که این مفهوم کاملا متناقض است. برای پاسخ به این سوال باید بگوییم که مدیریت منابع عملیاتی نقش به سزایی در موفقیت استراتژیک سازمان دارند. در واقع این واحدها باید کارها را به صورتی اجرا کنند که در راستای تصمیمات استراتژیک سازمان باشد و آنها را عملی نمایند و مانعی برای اجرای تصمیمات و مدیریت استراتژیک سازمان ایجاد نکنند. همچنین باید خودشان مزیت ها و فرصت های استراتژیک جدیدی به وجود آورند.  از همین رو نقش عملیاتی، استراتژیک هم محسوب می شود.

استراتژی عملیات بیشتر با کل فرایند کسب و کار در ارتباط است تا اینکه با فرایندهای ارتباطی سر و کار داشته باشد. این استراتژی ها با نحوه تغییر محیط رقابتی و شیوه عملکرد عملیات مرتبط است تا بتوانند عملیات را برای رو به رو شدن با چالش های فعلی و آینده سازمان، آماده نماید.

استراتژی عملیات با کل فرایند سازمان در ارتباط می باشد.

استراتژی عملیات با کل فرایند سازمان در ارتباط می باشد.

اهداف استراتژی عملیات

هدف استراتژی عملیات تطبیق دادن نیازمندی های بازار و منابع عملیاتی با هم می باشد. برای این موضوع نیز باید اهمیت نسبی اهداف عملکردی عملیات و تاثیر نواحی تصمیم روی اهداف عملکردی عملیات را درک کرد.

نواحی تصمیم شامل استراتژی ظرفیت، استراتژی تکنولوژی فرایند، استراتژی شبکه تامین، استراتژی ظرفیت، استراتژی شبکه تامین، توسعه و سازماندهی می شود.

مراحل استراتژی عملیات

این مراحل شامل شیوه هایی است که برای فرموله نمودن استراتژی عملیات از آن استفاده می کنند. این فرایند مشخص می کند که یک عملیات زمانی که به مرحله اجرا در می آید چطور باعث ایجاد تطابق بین نیاز بازار و منابع عملیاتی خود می شود.

مرحله اول فرمول بندی کردن استراتژی عملیات است.

مرحله دوم پیاده سازی استراتژی عملیات می باشد.

در مرحله بعدی یا سوم روی استراتژی عملیات نظارت می کنند، و در آخر آن را کنترل و ارزیابی می نمایند.

مرحله اول استراتژی عملیات، فرمول بندی آن است.

مرحله اول استراتژی عملیات، فرمول بندی آن است.

تفاوت مدیریت عملیاتی و استراتژی عملیات

به طور کلی این دو مفهوم تفاوت عمده ای با هم ندارند. آنچه باعث تفاوت آنها می شود، نوع نگرش این دو مفهوم است. عموما مدیریت عملیات با موارد فوری، کوتاه مدت، محدود، ملموس و خاص سر و کار دارد. اما استراتژی عملیات بیشتر با اصول پایه و  موارد دور از دسترس،  وسیع تر و کلی تر مرتبط است.

از دیگر تفاوت های میان این دو مفهوم می توان به مقیاس زمانی، سطح ادغامی، سطح تحلیل و سطح تجرد اشاره کرد.

در واقع مدیریت عملیات منابع و فرایندهایی را مدیریت می نماید که باعث تولید، تحویل کالاها و خدمات می گردند. هر سازمانی که شروع به فعالیت می کند، دارای حوزه عملیات است. این حوزه عملیات هم شامل مدیریت عملیات می گردد و هم شامل استراتژی عملیات می باشد. به این خاطر که تمام سازمان ها در حال تولید ترکیبی از کالا و خدمات هستند.

همه عملیات ها تعدادی ورودی دارند که بعضی از آنها به وسیله یک سری فرایند تغییر شکل پیدا می کنند. این منابع تغییرپذیر شامل اطلاعات، ترکیبی از مواد و مشتریان هستند.

مدیران عملیاتی برای مدیریت باید از استراتژی های عملیاتی بهره ببرند و برای این کار باید مهارت هایی داشته باشند. یکی از مهارت هایی که این مدیران باید دارا باشند، مهارت های ارتباطی است. مدیران عملیاتی به صورت مستقیم بر عملکرد کارمندان نظارت می کنند. به همین خاطر پل ارتباطی بین کارمندان و مدیران ارشد سازمان هستند. یعنی خواسته هایی که مدیران از کارمندان دارند را به آنها انتقال می دهند و نتایج کار کارمندان را نیز به مدیران گزارش می دهند. این مدیران باید دارای صراحت بیان و شفافیت در گفتار خود باشند. همچنین از آنجا که مدیران عملیاتی در طول روز با تعداد زیادی از کارمندان سر و کار دارند، احتمال دارد مجبور شوند در جلسه های زیادی شرکت کنند. برای همین باید توانایی تفکیک مسائل را داشته باشند و گیج نشوند.

مدیران با بهره گیری از استراتژی عملیات، مهارت های ارتباطی خود را گسترش می دهند.

مدیران با بهره گیری از استراتژی عملیات، مهارت های ارتباطی خود را گسترش می دهند.

یکی دیگر از شاخصه های مدیران عملیاتی خوب، داشتن مهارت در مدیریت کردن پروژه ها و فرایندها می باشد. به همین منظور آنها باید با دیدگاهی کلی نگر اندازه پروژه را تعیین نمایند و به این وسیله مدت زمان انجام دادن کار و میزان حدودی بودجه را تخمین بزنند.

مهارت بعدی که مدیران عملیاتی باید از آن بهره مند باشند، مهارت های فنی می باشد. این مدیران باید با جزئیات مشاغل در سازمان ها آشنایی داشته باشند. نارسایی ها را به سادگی تشخیص دهند و دانش و تخصص کافی داشته باشند تا بتوانند کیفیت عملکرد کارمندان خود را به صورت دقیق ارزیابی کنند.

رشته MBA از رشته های دانشگاهی است که می تواند یک مدیر عملیاتی خوب را آموزش و پرورش دهد. دانشجویان در این رشته مهارت های چندگانه فرا می گیرند. از همین رو می توانند به عنوان یک مدیر عملیاتی، ناظر کیفی عملکرد و فرایندهای سازمانی باشند.

مدیران عملیاتی وظایفی نیز دارند، آنها باید همیشه در میدان عمل حضور داشته باشند. به این صورت به طور ناخواسته یا خواسته در همه فرایندهای سازمان حضور دارند. وظایف آنان به شرح زیر هستند.

  • مدیران عملیاتی موظف هستند تا صورت های مالی و گزارش های فروش را بررسی نمایند تا بتوانند به این وسیله بهره وری سازمان را بسنجند و میزان دستیابی به اهداف سازمان را تعیین نمایند.
  • روی نحوه عملکرد کارمندان نظارت داشته باشند و تقسیم کار انجام دهند و بین آنها نیز هماهنگی ایجاد نمایند.
  • میان فعالیت دپارتمان هایی که به طور مستقیم با هم ارتباط دارند، هماهنگی ایجاد کنند.
  • میزان بودجه ای که برای انجام هر فعالیت در سازمان لازم است را برآورد کنند و به مدیران ارشد برای نحوه تخصیص بودجه مشاوره دهند.
  • برای انجام هر پروژه برنامه ریزی کنند و مدت زمان تعیین نمایند.
  • روی روند کار نظارت داشته باشند، تا بتوانند آنها را با دستورالعمل ها و استانداردها تطبیق دهند.
  • با کارمندان رابطه ای دوستانه برقرار کنند تا بتوانند نواقص موجود در سازمان را از دیدگاه آنان دریابند.
  • در سازمان تشکیل تیم دهند و وظایف اعضای گروه را برای اجرای هر پروژه ای اولویت بندی کنند.
  • به ذینفعان در مورد پیشرفت امور گزارش ارائه دهند.
  • روی بودجه سرمایه گذاران نظارت داشته باشند، تا مطمئن شوند تمامی تعهداتی که به آنها داده شده، اجرا گشته است.
به طور کلی مدیریت عملیاتی با استراتژی عملیاتی تفاوت عمده ای ندارد، اما از لحاظ نگرش با هم تفاوت هایی دارند.

به طور کلی مدیریت عملیاتی با استراتژی عملیاتی تفاوت عمده ای ندارد، اما از لحاظ نگرش با هم تفاوت هایی دارند.


منابع:

https://books.google.com/books/about/Operations_Strategy.html?id=e1upWYAGbM0C

استراتژی عملیات، نوشته ان. اسلک