تعریف فرهنگ سازمانی

تعریف فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی، از مفاهیم مهم رفتار سازمانی و مدیریت محسوب می شود. به طور کلی انتظارات، تجربیات، فلسفه و همینطور ارزش هایی که رفتار اعضا را هدایت می کند، زیر مجموعه های فرهنگ هستند. این فرهنگ در تصویر شخصی از اعضا، تعاملات افراد با جهان خارج، عملکردهای درونی و انتظارات آینده بیان می شوند.

فرهنگ در هر جامعه ای شامل اعتقادات، آداب و رسوم، نگرش ها و قوانین مکتوب و نوشته نشده مشترکی است که به مرور زمان تعیین شده است.

فرهنگ سازمانی، مجموعه ای از مفروضات مشترک می باشد، که تعریفی از رفتار مناسب در موقعیت های مختلف ارائه می دهد و اینگونه اتفاقات درون سازمان را هدایت می کند. همچنین بر روی نحوه تعامل افراد و گروه ها با یکدیگر اثرگذار می باشد.

فرهنگ خصوصیتی آموختنی است. در واقع  انسان پس از اینکه زاده شد در سراسر زندگی در حال آموختن و یادگیری فرهنگ است. عادتهای فرهنگی همگی ریشه در جامعه دارند و بسیاری از مردم که در جامعه و گروه های مختلف زندگی می کنند در این فرهنگ شریک هستند. همچنین می توان آن را پدیده ای ذهنی تلقی کرد که عادت های گروهی را به نام فرهنگ به وجود می آورند. این عادت ها به عنوان هنجارها و یا الگوهای رفتاری شناخته می شوند.

فرهنگ سازمانی، فرایندی آموختنی می باشد.

فرهنگ سازمانی، فرایندی آموختنی می باشد.

ویژگی های فرهنگ سازمانی

خلاقیت فردی از ویژگی های فرهنگ سازمانی، است که نشاندهنده میزان آزادی عمل، استقلال و مسئولیتی هستند که افراد دارند.

ویژگی بعدی ریسک پذیری است. ریسک پذیری به این معنی که افراد تشویق می شوند تا ابتکار عمل کنند و بلند پروازی کنند و اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز نمایند.

رهبری، میزانی است که سازمان عملکردها و هدف هایی را که باید صورت گیرند، مشخص می کند.

یکپارچگی نیز یکی دیگر از ویژگی های فرهنگ سازمانی، است که مقدار هماهنگ بودن واحدهای درون سازمان را نشان می دهد.

حمایت مدیریت به مقدار برقراری ارتباط با زیردستان خود و حمایت از آنها می باشد.

یکپارچگی از ویژگی های فرهنگ سازمانی می باشد.

یکپارچگی از ویژگی های فرهنگ سازمانی می باشد.

اجزا فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی، شامل دو لایه است. لایه اول ارزش ها و باورها است که نمادهای ملموسی همچون رفتار، طرز پوشش، مراسم تشریفات، اسطوره ها و افسانه ها را نشان می دهند. لایه بعدی، پایه اصلی فرهنگ سازمان می باشد که شامل ارزش های زیربنایی، مفروضات، باورها و فرایندهای فکری افراد و گروه های سازمانی می شود. در واقع این لایه، فرهنگ اصلی سازمان را تشکیل می دهد. اجزای تشکیل دهنده فرهنگ سازمان هنجارها، سنت ها و تشریفات و مفروضات می باشند. در زیر تعریف هر کدام از این اجزا را توضیح خواهیم داد.

ارزش های فرهنگ سازمان عموما بازتابی از ارزش های محیطی و جامعه هستند که در سازمان نمود پیدا می کنند.

باورها و اعتقادات مردم متفاوت است. برخی از این باورها شامل نکات جزئی زندگی روزمره افراد است که بعضی از آنها در مورد مسائلی می باشد که از نظر سازمان، افراد و جامعه دارای اهمیت هستند. باورهای شکل دهنده تصمیمات بلند مدت و کلان سازمان، را باورهای راهبردی یا استراتژیک می نامند. به باورهای مشترک اجراکنندگان تصمیمات نیز باورهای کاربردی یا عملیاتی می گویند. همسو نمودن این دو دسته باور باعث هم افزایی فرهنگی و دستیابی سازمان به اهدافش می شود.

از عوامل دیگری که در ایجاد و تکوین فرهنگ سازمانی، موثر است، فرایند اجتماعی سازمان می باشد. کارمندان سازمان از این طریق در سازمان خود را جای می دهند. آنها یاد می گیرند، چگونه جذب سازمان گردند. با استانداردها و هنجارهای سازمان آشنا شوند و از این طریق رفتار مناسب را می آموزند.

سنتها نیز الگوهایی می باشند که در سازمان، به وجود می آیند و به صورت یک عادت بروز می کنند. تمرکز روی الگوها، رفتارهای خاص در مراسم های عمومی، طرز برخورد افراد با کارشان، ارباب رجوع و غیره، همگی انتظارهای سازمان از کارمندان را نشان می دهند و همچنین انتظار متقابل آنها از سازمان را بیان می کنند.

اسطوره ها، نمونه ای از تاریخ گذشته سازمان می باشند و موفقیت ها و کارهای ویژه مدیران و موسسات را در گذشته به صورت الگو بیان می کنند. هدف از بیان این اسطوره ها، دادن انگیزه به کارمندان و تشویق آنها به پیروی از الگوهای موفق گذشته است. این موضوع باعث ایجاد دلبستگی در کارمندان می گردد و آنها از عضویت در چنین سازمانی احساس غرور و افتخار می کنند.

فرایند اجتماعی سازمان باعث تکوین و پیشرفت فرهنگ سازمانی می شود.

فرایند اجتماعی سازمان باعث تکوین و پیشرفت فرهنگ سازمانی می شود.

فرایند تغییر فرهنگ سازمانی

  • اولین قدم برای تغییر فرهنگ سازمانی، درک محیط و عناصر تاثیرگذار بر روی استراتژی های آینده است.
  • قدم بعدی شناسایی و تعیین ارزشهای بنیانی شرکت می باشد. این مرحله در تغییر فرهنگ بسیار بنیادی و مهم است.
  • گام سوم به وجود آوردن دیدگاه مشارکتی از آن چیزی است که سازمان می خواهد به آن تبدیل شود.
  • ارزیابی فرهنگ موجود در سازمان و مشخص کردن بخش هایی از فرهنگ که احتیاج به تغییرات دارند، مرحله بعدی تغییر است. اصولا تغییرات فرهنگی با شناسایی فرهنگ موجود و ارزیابی اهداف استراتژیک آینده آغاز می شوند.
  • این مرحله به مشخص کردن تغییراتی که لازم است انجام گردد، اختصاص دارد. مشخص کردن این تغییرات باعث می گردد تا فاصله بین دو استراتژی پر شود.
  • عامل کلیدی موفقیت برای تغییر فرهنگ، تعیین مدیران ارشدی برای هدایت مسیر این تغییرات است.
  • استقرار برنامه اهداف و افق زمانی از دیگر عوامل تغییر فرهنگ سازمانی، می باشد. زمانی که فاصله میان فرهنگ جدید و موجود در سازمان تشخیص داده شد، برنامه عملیاتی نیز باید گسترش پیدا کند.
  • تغییر در فرهنگ به برقراری ارتباط دقیق و متقاعد کننده احتیاج دارد. برای همین گام بعدی، برقراری ارتباط و ایجاد انگیزه در بین تمام ذینفعان می باشد.
  • کارمندان در برابر تغییر، عکس العمل های متفاوتی از خود بروز می دهند. اگر همه این سطوح چالش ها و تضادها برطرف نگردد، مقاومت خیلی سخت تر می شود. از همین رو باید در این مرحله موانع و منابع مقاومت و توسعه استراتژی را شناسایی کرد تا بتوان آنها را رفع نمود.
  • رهبری تیم ها، نقش بسیار مهمی در الگوسازی، پاداش و تقویت تیم خود دارند. زمانی که رفتار مدیریت و تصمیم های او با تغییرات انطباق دارد، خود باعث ارسال پیام های انگیزشی برای حمایت از تغییرات است. به این صورت تغییر فرهنگ، الگوسازی شده و نهادینه می گردد.
  • گام آخر نیز ارزیابی فرهنگ سازمانی جدید و نهادینه کردن آرام آرام آن است. تغییر، فرایندی است که به صورت مستمر به ارزیابی احتیاج دارد و محیط سازمان نیز باید با این تغییرات به روز شود.
شناسایی و تعیین ارزشهای بنیادی سازمان در تغییر فرهنگ سازمانی، اهمیت زیادی دارد.

شناسایی و تعیین ارزشهای بنیادی سازمان در تغییر فرهنگ سازمانی، اهمیت زیادی دارد.


منابع:

مبانی و مفاهیم فرهنگ سازمانی، نوشته مهرداد زارعی

فرهنگ سازمانی، نوشته ادگار شاین

مدیریت تغییر سازمانی، نوشته دنیس تی جف