چنانچه بخواهیم تاریخچه مدیریت رفتار سازمانی را بررسی و مطالعه کنیم، باید به ریشه های آن در تئوری های مدیریت رجوع کنیم. در واقع، در اواسط سال های ۱۷۶۰ و با وقوع انقلاب صنعتی، نظریه ماکس وبر در مورد سازمان و فناوری های جدید و تطابق با روش های تازه تولید گسترش پیدا کرد. همین موضوع باعث شد تا در این دوره دیدگاه سازمان نسبت به نیروی انسانی تغییر پیدا کند.
از همین رو انقلاب صنعتی را منشا تحولات اساسی فرهنگی و اجتماعی مختلفی می دانند که سبب شکل گیری اشکال جدیدی از سازمان گشت. ماکس وبر جامعه شناس با تحلیل نمودن این اشکال جدید، بوروکراسی را به عنوان ایده آل ترین نوع سازمان معرفی نمود. این دیدگاه تاکید زیادی بر روی اصول عقلی و حقوقی دارد و حداکثر استفاده را بهره وری فنی می نماید.
آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ نظریه تقسیم وظایف و مسئولیتها بین کارمندان یک سازمان را مطرح می نماید. در واقع وی تقسیم کار آشکاری که ما امروزه تعریف آن را می شناسیم را بیان می دارد. او بر این باور بود که تقسیم کار سبب افزایش بهره وری می شود. چرا که بر اساس این نظریه هر کارمندی در حیطه مهارت و تخصص خود انجام وظایف کند. تقسیم کار موجب می شود تا تعداد وظایفی که یک فرد انجام می دهد و همچنین تعداد جاهایی که یک شخص در آن انجام وظیفه می کند، محدود گردد. همین موضوع باعث صرفه جویی در زمان و وقت نیز می گردد. علاوه بر تمام این مزایا، کارمندان با انجام دادن مکرر وظایف خود، نوآوری ها و روش های بهتری را برای به اجرا درآوردن آنها کشف می نمایند. همین نوآوری ها سبب بهبود در فرایند انجام وظایف و سازمان می گردند.
در دهه ۱۸۹۰ مدیریت علمی تیلوریسم روی کار می آید. در این دوره مطالعات مدیریت رفتار سازمانی به صورت رسمی تبدیل به یکی از رشته های دانشگاهی می شود. عدم موفقیت در مدیریت علمی موجب شد تا جنبش روابط انسانی به وجود آید. این جنبش بر روی همکاری و تقویت روحیه اعضای سازمان تاکید زیادی داشت. از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۳۰ جنبش روابط انسانی باعث شد تا مدیریت رفتار سازمانی شکل بگیرد. افراد مشهور زیادی در علم مدیریت در مطرح شدن رشته مدیریت رفتار سازمانی نقش داشته اند. از جمله این افراد می توان به فردریک هرزبرگ، ویکتور وروم، مری پارکر فالت، چستر بارنارد، آبراهام مازلو، هنری فایول و التون مایو اشاره نمود.
با آغاز دهه هشتاد میلادی، چندین فاکتور دیگر همچون فاکتور تغییر سازمانی و فرهنگ سازمان به حوزه مطالعات مدیریت رفتار سازمانی اضافه گشت.
مدیریت رفتار سازمانی چیست؟
سازمان ها متشکل از افرادی هستند که برای دستیابی به اهداف فردی یا جمعی به انجام فعالیت های مختلفی می پردازند. افراد سازمان با هم همکاری می نمایند و به صورت منظم و مرتب وظایف خود را اجرا می کنند.
به محدوده روش ها و اعمالی که به وسیله سیستم ها و ارگانیسم های مختلف ایجاد می شوند رفتار می گویند. رفتار افراد سازمان در برابر یکدیگر و در زمان انجام وظایفشان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
مدیریت رفتار سازمانی با کلمه اختصاری OBM شناخته می شود که خلاصه شده Organizational Behavior Management است. OBM اشاره به برنامه هایی دارد که سبب می گردند تا افراد تمام وظایف خود را به طور صحیح انجام دهند و دستیابی به اهداف سازمان را سهل تر نمایند. به صورتی که آن را محل تلاقی میان علوم رفتاری و بهبود در محیط های سازمانی می دانند.
به عبارت ساده تر OBM یا همان مدیریت رفتار سازمانی تحقیق و بررسی رفتارهایی است که در سازمان انجام می شود. همچنین مطالعه روابط میان اعضای سازمان می باشد.
در واقع تمامی مشاغل و کسب و کارها، قوانین و فرهنگ داخلی مخصوص و منحصر به سازمان خود را دارند. هر کدام از اعضای این سازمان ها در کنار مهارت های خاص خود، دارای باورهای ذاتی و ارزش های تعریف شده هستند. همین باورها و ارزش ها تعیین کننده نحوه تعامل این افراد با سایر اعضای سازمانی می باشد. مطالعه این رفتارها و تعاملات اعضای سازمان با هم موجب می گردد تا سازمان منسجم تر گردد و کارآمدتر عمل نماید.
ویژگی های مدیریت رفتار سازمانی
رویکرد مدیریت رفتار سازمانی، رویکردی سیستمی است. به این صورت که روابط کارمندان و سازمان از منظر کل گروه، کل نظام اجتماعی، کل فرد و کل سازمان تفسیر می گردد. هدف از این سبک مدیریت دست یافتن به اهداف انسانی، اهداف اجتماعی، اهداف سازمانی و در نهایت ایجاد روابط بهتر در سازمانی می باشد.
OBM دارای ویژگی های متعددی می باشد. اما مهم ترین ویژگی آن این است که به منظور درک و تاثیرگذاری بر روی رفتار افراد رویکردی منظم را پیش می گیرد.
رشته مدیریت رفتار سازمانی یک رشته تحصیلی جداگانه به حساب می آید که بر اساس پایه تئوریک و علم پیش می رود. اما باید گفت که این رفتار سازمانی یک جهت گیری چند رشته ای دارد. از همین رو براساس پیشینه نظری خاصی شکل نگرفته است.
این رشته یکی از علوم کاربردی می باشد که با استفاده از تحقیقات مختلف، مشکلات سازمانی مرتبط با رفتار انسان ها را حل می نماید. مدیریت رفتار سازمانی با علم ناب یک تفاوت عمده دارد. علم ناب بر روی تحقیقات بنیادی تاکید و تمرکز دارد. این در حالی است که مدیریت رفتار سازمانی تاکید بیشتری بر تحقیقات کاربردی دارد.
OBM به عنوان یک علم هنجاری شناخته می شود. مباحث مورد نظر علم مثبت، فقط رابطه علت و معلولی می باشند. اما مدیریت رفتار سازمانی توانایی استفاده از یافته های تحقیقات کاربردی در جهت دستیابی به اهداف سازمانی که توسط اجتماع پذیرفته شده است را دارد.
این سبک از مدیریت نسبت به اعضای سازمان، رویکردی انسان گرایانه دارد و سر و کار آن با تفکرات و احساسات افراد می باشد. براساس این رویکرد، تمامی افراد تمایلی ذاتی نسبت به داشتن خلاقیت، استقلال و بهره وری دارند. اعضای سازمان نیز در صورتی که شرایط مهیا باشد و محیط مناسبی در سازمان وجود داشته باشد، می توانند پتانسیل های بالقوه خود را بالفعل نمایند.
مدیریت رفتار سازمانی برای اینکه بتواند بر روی رفتار افراد شاغل در سازمان تاثیر بگذارد، سعی می کند تا برای انواع رفتارهای داخل سازمان، انگیزه های مختلفی را پیدا کند. برای دستیابی به این منظور نیز محیطی را در سازمان به وجود می آورد که در آن بتواند حداکثر عملکرد از نیروی انسانی را دریافت نماید.
منابع:
https://www.iedunote.com/organizational-behavior
مدیر سایت موج ها
مشاور صنعت
مربی برنامه ریزی سازمانی
مربی برنامه ریزی توسه فردی
——————————————————-
در پروژه رایگان 111 عضو شوید. (کلیک کنید)
——————————————————-
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.